ساعت هشت و نیم میرسم شرکت. اما هنوز شرکت سوت و کوره و در تمام اتاقها بسته است. کلید اتاق رو میچرخونم و میام پشت کامپیوترم مینشینم.
متین هنوز نرسیده توی اتاق. داره ماشین رو پارک میکنه. دیشب بود داشت غر میزد که من به خاطر تو مجبورم هر روز صبح زود بلند شم بیام سرکار.آخه متین پروژهای کار میکنه و ساعت ورود و خروجش مهم نیست ولی ساعت ورود و خروج من مهمه.
خدا خدا میکنم قبل از رسیدن متین یکی دو نفر برسن که خلوتی اینجا زیاد توی ذوق متین نزنه.
کلا شرکت ما شرکت تنبلپروریه. با اینکه مثلا ساعتها ثبت میشه ولی من تا حالا ندیدم از کسی به خاطر اینکه دیر اومده یا زود رفته حقوق کم کنن. یا خیلی وقتها مثل الان بین پروژهی قبلی تا پروژهی بعدی کلی فاصله میافته و هیچ کار خاصی برای انجام دادن نداریم.
من دانشجو که بودم هیچ وقت از کارای تحقیقاتی لذتی نمیبردم. برعکس عاشق برنامهنویسی بودم. اما دست سرنوشت من و پرت کرد توی این شرکت و من الان سه ساله که توی این شرکت دارم کار تحقیقاتی انجام میدم و کم و بیش هم از کارم لذت میبرم ولی هنوز هم گاهگاهی که دو خط برنامه مینویسم انچنان لذتی بهم میده که شک میکنم و دودل میشم که کلا اینجا رو با تمام مزایا و البته حقوق خوبش بیخیال بشم و برم یه جا برنامهنویس بشم.
البته هر وقت این شک میفته توی دلم یاد اون سه ماه کارآموزیم میفتم که وقتی یه جای برنامهم به مشکل میخورد و کار نمیکرد ذهنم اونقدر درگیرش می شد که شب هم خوابش رو میدیدم و چون دلم نمیخواد ذهنم زیاد با کارم درگیر باشه شرکت خودمون رو دودستی میچسبم و تمام این افکار پلید رو از ذهنم دور میکنم.
خدا رو شکر دو نفر قبل از متین رسیدن شرکت و الان به جز اتاق ما در دو تا از اتاقهای دیگه هم بازه و یکیشون اونقدر بلند بلند با تلفن حرف میزنه که شرکت به اندازهی سه چهار نفر شلوغتر به نظر میاد.
ادم مسئولیت پذیری هستیااااااااااااا . نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مسخره ام که نمی کنی؟ می کنی؟
وای از دست غر زدن آقایان
همینجوری خواستم اظهار وجود کرده باشم... سلاااااااااااااااااام
سلام عزیزم. خوبی؟؟؟
ایران کلا تنبل پروره٬ همه جا همینه
سلام خوبی؟
تنبل شدی مستانه
چرا؟؟؟
نه جدی گفتم عزیزم
خوبه ابروت حفظ شد دیگه
خوبم دوستم جون
همین که از کارت لذت میبری و در ضمن به زندگیت هم آسیب نمیزنه عالیه...
شرکت خصوصی هستش؟
بله