20 اردیبهشت 82، ساعت 2 نیمه شب:
" آقای محترم، الان دو ساعته که داریم با هم حرف میزنیم. اگه شما خسته نیستین، من خستهام. با اجازه میرم بخوابم."
14 مرداد 84، ساعت 4 صبح:
" ببین، میترسم بابام بیدار شه. آخه چهار ساعته پای اینترنتم. اون آدرسی رو که بهت دادم فراموش نکن. موفق باشی. خداحافظ."
26 شهریور 84، ساعت 4 بعدازظهر:
" آقا متین، ممنون از دعوت امروزتون. واقعاً خوش گذشت. حتماً توی دفتر خاطراتم یادداشت میکنم که امروز برای اولین بار شما رو دیدم و شش ساعت خیلی خوب رو کنارتون گذروندم."
20 مهر 84، ساعت 6 عصر:
"متین، امروز، تمام این ده ساعت با تو بودن، واقعا قشنگ و استثنایی بود. ممنون به خاطر هدیه و افطاری."
...
..
.
8 شهریور 86:
" متین جان، باورت میشه که من و تو الان بیست و چهار ساعته که رسماً مال هم شدیم؟"
10 مهر 86:
" متین جونم، خیلی خوشحالم که دیشب خونهمون موندی. هیچکس نمیتونه تصور کنه که سی و دو ساعت با تو بودن چقدر شیرینه."
5 فروردین 87:
" متین خوبم، تا حالا هیچ وقت اصفهان انقدر به من خوش نگذشته بود که توی این چهار روز بهم خوش گذشت. ممنون که باهامون اومدی."
...
..
.
22 دی 87:
" متینِ دوست داشتنیِ من، امروز دقیقاً شش ماهه که من و تو با همیم، نه اینکه فقط با هم باشیم، امروز دقیقاً شش ماهه که من و تو داریم با هم زندگی میکنیم. با هم نفس میکشیم، با هم میخندیم و با هم گریه میکنیم.
امروز شش ماهه که من و تو در کنار هم از روی ناهمواریهای زندگی عبور میکنیم و با هم در زیباییهای اون غرق می شیم.
متین خوب من، امروز شش ماهه که من و تو داریم با هم زندگی می سازیم..."
آخی! مرور خاطرات گذشته و حال!
چه خیال انگیز!
امیدوارم ۶۰مین سالگرد ازدواجتون رو جشن بگیرید
تبریک می گم عزیزم.داشتی گریه مو در میاوردی
چه خوب که اینهمه دقیق تاریخها رو یادته...
نه مستانه مامان خوبی نبودم... یعنی اصلا؛ مامان نبودم... نشد که بیاد... مامانش پشیمون شد از سپردنش به این و اون چون بار آخری که اینکارو کرد بچه مریض شده بود
به دلیل وجود نوعی ظرافت بینی در وجودم الان به یه نکته ی ظریف تو این متن پی بردم! که خیلی عجیبه و باور نکردنی و البته خیلی هم چیز...
در هر صورت خیلی خیلی خوشحالم هم من بابِ اینکه شما باهم آشنا شدین و این زندگی شیرین شکل گرفت هم من بابِ اینکه بوسیله شما منم به یه نوایی رسیدم...
خدارو هزاران میلیون بار شکر بابتِ همش
"بگیر این گل مکن ما را فراموش" (بوووووس)
تبریک میگم عزیزم...شش ماهگی زندگی خیلی قشنگه...زندگیتون داره راه می افته...کم کم دستاشو به دیوار میگیره...وقت شیرین زبونیهاش نزدیکه...
نیم سالگی زندگی مشترکتون مبارک مستانه جان و آقا متین ... الهی که سال های قشنگی رو در کنار هم سپری کنید
برای همیشه عاشق هم بمونید.
به امید اینکه آتش این عشق روز به روز افروخته تر از قبل، به زندگی تان گرمی و شیرینی بخشد.
شاد و برقرار باشید
۶ ماهتون بشه شش سال بعد شصت سال بعد ۶۶ سال! کافیه یا بازم میخوای؟
اه ...عجب باحالید شما ..
یعنی شما ۲ سال چت کردید بعد هم دیگرو دیدید ...
پسر چه صبری؟
خوشبخت باشید ...
stallian
ایشالا همیشه همین قدر خوشبخت باشین
باید تبریک گفت بابت این رشد فزاینده
نازی عزیزم.
ان شا الله تا آخر عمر همین جوری عاشق باشین و بمونین و عاشقانه زندگی کنین.یکی از بهترین پستات همین بود.میبوسمت
سلام عزیزم.......خوبی
چرا من همیشه از اینجور پستها دوست دارم؟ !!!
شاد باشید تپل تپل ...
خانومی مبارک باشه که...ایشالا که عشقتون صد ساله بشه که...
آخی خیلی قشنگ بود... مبارک باشه...
خیلی محشر بود ...