صندوق فروشگاه شلوغ بود و همهی صندوقدارا تلاش میکردن با سرعت کار مشتریا رو راه بندازن.
چشم چشم میکردم ببینم کدومشون سرش خلوتتره که نگاه یکی از خانومهای صندوقدار من رو به خودش جلب کرد. با اینکه چندتایی مشتری جلوتر از ما بودن، یه لبخند نیمه کارهای به من زد و با نگاهش تلاش کرد ما رو به سمت صف مربوط به خودش بکشونه.
ناخودآگاه به مستانه گفتم بریم توی اون صف بایستیم. نگاه و لبخند مرموز خانوم صندوقدار کم کم داشت آزار دهنده میشد و گویا اون هم دلش میخواست هر چه زودتر نوبت به ما برسه!
- پس بالاخره با هم ازدواج کردین!
متین: هاه؟
مستانه: بلــــــــــــه؟؟؟؟
- میگم پس دست آخر به هم رسیدین؟!
متین: بله... آره... اینم حلقه منه!
مستانه: [ مغز مستانه جواب نمیدهد. هرگز این خانوم را نمیشناسد. سرخ شده و احساس خلاء عقلی میکند. ]
- من سه سال پیش شما دو تا رو توی اتوبوس دیدم! اتوبوس مترو...
متین: اوه! چه جالب. آره ممکنه ما سه سال پیش تو اتوبوس مترو بوده باشیم!
مستانه: [ همچنان اوضاع مغز مستانه بحرانیست. کلمات "اتوبوس"، "سه سال پیش" را میشنود، اما نمیتواند با آنها جملهای بسازد که خانم صندوقدار هم در آن حضور داشته باشد! ]
- آره، سه سال و شیش-هف ماه پیش بود. سه تا تابستون قبل، اون موقع من کلاس میرفتم.
متین: حتماً داشتیم یه کار بدی میکردیم که تو ذهنتون موندیم! چون شما در سه سال گذشته آدمهای زیادی رو دیدین!
مستانه: [ سیستم فرماندهی مغز مستانه در حالت idle قرارگرفته و از دریافت و ارسال هرگونه پالسی معذور است. ]
- نه... اتفاقاً خیلی هم بچه مثبت بودین! وسط اتوبوس با هم کنار پنجره ایستاده بودین. آدمها توی ذهن من میمونن... [ به شدت میخندد ] ...سیزده هزار تومن میشه، قابلی هم نداره...
متین: البته اون موقع نامزد بودیم!
مستانه: [ نیست ]
- آره خب!
متین: اینم سیزده هزار تومن خدمت شما. از آشناییتون خیلی خوشحال شدم!
مستانه: [ از صدای خنده صندوقدار و دیگران کم کم به خودش میآید و همراه متین از صحنه میگریزد! ]
وای چقدر قشنگ نوشته بودین.خوب بعضی اتفاقات یه انرژی ای داره که تو ذهن می مونه.
بزنم به تخته . عجب حافظه ای داشته خانمه . خیلی ماجرای جالبی بود .
یه چیزی خیلی واسم جالبه اینکه واسه شماها اتفاقای جالب و نادری میفته . من فکر میکنم این دنیا میدونه که شما ( مستانه و متین ) نویسنده های قهری هستید یه عالمه اتفاقای نادر براتون درست میکنه تا بیاین بنویسین و ما هم لذت ببریم
این که چیزی نیست...
من یکی رو می شناسم.. یادشه قبل از بدنیا اومدنش توچه تاریخی چه اتفاقی افتاده و توچه تاریخی کی از کجا رد شده..
یو نو دت...
آخ آخ اگه این اتفاق برای من بیوفته ؟؟!!!
از بس من و آقاهه یه روند مشغول خرید از فروشگاههای مختلف هستیم
خیلی بامزه بود. عجب حافظه ای داشته خانومه. مستانه باورت نمی شه چقدر ذوق زده شدم که بهم سر زدی.ممنون عزیزم. شدیدا به دنبال ایده واسه خیریه مون هستم.
خیلی گلی
وای خدا مرگممممممممممم
منم مغزم هنگه هنگه
اگه اونجوری باشه که کل مملکت منو عسلی رو می شناسن
متین خیلی قشنگ مینویسی
مستانه مادر حالا خوبی؟
برای من هم پیش اومده که کسی یا چیزی این طوری تو ذهنم مونده باشه
سلام
خوب هستین
من مجیدم
نویسنده ی وب کامپولوتر
وبتون واقعا قشنگه یا به نحوی
در نوع خودش منحصر به فرده
خوش حال میشم منو با اسم کامپولوتر لینک کنید
راستی اگه بهم سر بزنید بیشتر خوشحالم میکنید
نظر هم یادتون نره
[گل][گل] [گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]
ممنون
بابای
سلام
وای اگه من بودم هزار جوووووووور فکر می کردم
چه آدماییییی ///
ببین چقدر حواسشون بهتون بوده ها
آخ چه قدر این متن به من حس خوبی داد
با سلام
شما دوست عزیز می توانید با مراجعه به سایت رایگانت ، سایت یا وبلاگ خود را به صورت کاملاً رایگان و بدون هیچگونه شرطی ، مانند تبادل لینک یا عضویت تبلیغ کنید.
ضمناً تبلیغات شما می تواند به صورت متنی یا به صورت لوگو و بنر باشد.
همچنین با عضویت در رایگانت می توانید از شمارنده های زیبای رایگانت به صورت رایگان استفاده کنید.
لازم به ذکر است که تبلیغات شما علاوه بر نمایش در سایت رایگانت در سایر سایت ها و وبلاگ های عضو رایگانت نیز نمایش داده می شوند
در رایگانت همچنین می توانید از تعداد زیادی کتاب و نرم افزار رایگان استفاده کنید و در صورت تمایل کتاب ها و نرم افزارهای خود را نیز به رایگانت اضافه کنید تا دیگران نیز از آنها استفاده کنند
حتماً تبلیغات در رایگانت را امتحان کنید
واقعا چه دنیاییه.!
به! من فکر میکردم فقط آقایون اینطورین! ماجراهای من با آقایون اینطوری بوده بیشتر
چه جالب. چه خانومه تیز بوده.
چه جالب! البته منم تا حدودی ( ولی خیلی کمتر از این خانوم!!!!) اینجوریم! خیلی چیزایی که از نظر دیگران عجیبه شدیدا در یادم میمونه۱!!
وای چقدر جالب چه جوری یادش مونده
جلل الخااااالق این دیگه چه موجودیه؟!!! مگه میشه آدم هر چی تو اتوبوس میبینه تا سه سال بعد یادش بمونه نــــــــــــــــــــــه من باورم نمیشه
ماشالله به حافظه...... من هم هنگ کردم چه برسه به تو...........
بعضی ها دقت خیلی بالایی دارن...چه حافظه ای!!
مستانه خانوم چرا هنگ کردی؟؟!!
سلام عزیزم
خوبی ؟
عیدیا به کجا رسید
من یه مقدار سوال واسم پیش اووومده برای پرداخت کارت به کارت میشه از کارت بانک تجارت برای این ملت بریزم
؟؟؟؟؟
واقعا که دنیایه کوچیکیه
چه بامزه
من اااصلا آدما رو نمیشناسم حتی بعداز مدتی اسم دوستان و هم کلاسیام رو هم یادممیره جالباینکهصورتشون یادم نیست ولی از لباساشون میشناسم آدما رو
یعنی اگه همونلباس تنش باشه میشناسمش وگرنهمن مشکلدارم آیا؟