بیشتر ما وقتی می خوایم یه کار خیر بکنیم به این فکر می کنیم که از نظر مالی کمک کنیم، لباس و غذا تامین کنیم و ...
ولی من فکر می کنم، بالاخره این بچه ها، بچه هایی که شاید وضع مالی خوبی ندارن و به سختی زندگی می کنن بزرگ می شن. بزرگ می شن و شاید وقتی بزرگ شدن اونقدر براشون مهم نباشه که توی بچگی چی می پوشیدن و چی می خوردن.
ولی اونا هم مثل همه ی ما یادشون می مونه که اولین بار چه کتابهایی خوندن و از چه کتابهایی لذت بردن و چه کتابهایی طعم تلخ زندگیشون رو یک کمی براشون شیرین تر کرده و ...
کتابها همیشه با آدمها می مونن و ناخودآگاه روی آدمها اثر می ذارن...
دلم می خواد دومین گلی که توی باغچه مون می کاریم یه کتابخونه ی کوچیک باشه.
یه جایی رو می شناسم که از بچه های بی سرپرست نگهداری می کنن. به این صورت که هر چندتا بچه با یه مربی زندگی می کنن! سن بچه ها از نوزاد شروع می شه تا پونزده سال...
بنابراین می شه یه کتابهایی توی گروه سنی کودک و نوجوان براشون تهیه کرد...
اگر دوست دارین توی این کار باهامون شریک باشین یه سر به باغچهی کوچیکمون بزنین...
سلام
دوست من اگه تهران بودم حتمآ کمک میکردم ولی
کار بسیار زیبایست دنبال کن موفق باشی
سلام...عالیه
من و نورا هم همه کتاب های بچگیمون رو هدیه دادیم به یه موسسه خیریه
به جز چند تا که خیلی خاطره داشت برامون که نگه داشتیم
دقیقاً! اولین کتاب ... اولین کتابی که خواندم، برای من، برای ما، برای دیگران از معلم شهید شریعتی بود
همیشه به خیر و خوشی عزیزم.
خیلی فکر خوبیه مستانه... امروز که رفتم خونه حتما یه نگاهی به کتابام می کنم