هشت سال گذشت...


الان ساعتهاست که دارم دنبال یه عکس دونفره قشنگ می گردم که بفرستمش برای ندا. ندا قراره یه کلیپ از عکسهای قدیم و جدید هشتادیای مدرسه رو درست کنه و جمعه بیاره تا توی آمفی‌تاتر مدرسه پخش کنیم و هم جای اونایی رو که ایران نیستن با عکسهاشون پر کنیم و هم عکس همسرها و احیانا بچه‌های همدیگه رو ببینیم.


راستش فکر می‌کنم قرار جمعه یکی از بهترین اتفاقهاییه که ممکنه بیفته و مدام دارم می‌شمرم که چند نفر هستن که توی این هشت سال یه بار هم ندیدمشون و هیچ خبری ازشون ندارم. خیلیا هستند که توی این مدت هیچ خبری ازشون نبوده و حتی توی فیس‌بوک هم پیداشون نشده.


سال آخر مدرسه، با وجود همه‌ی درگیریهای فکری که بابت کنکور و دانشگاه داشتیم اما یادمون نرفته بود که این هفت سال چقدر برای همه‌مون ارزشمند بوده و تمام تلاشمون رو برای حفظش کردیم. نتیجه‌ی تلاشهامون شد یه دفترچه‌ی هفتاد هشتاد برگ که توی هر برگش عکس یکی  دو نفر از بچه‌هاست با یه نوشته از خودش و علاقه‌مندیها و دوست‌داشتنهاش. با یه امضا و یه شماره تلفن. 200 نسخه از این دفترچه رو کپی کردیم و هر کدوممون یکیش رو برداشتیم و مثل یه گنج توی صندوقچه‌ی یادگاریهامون نگهش داشتیم و منتظر شدیم تا هشت هشت هشتاد و هشت.

و حالا بعد هشت سال وقتشه که عکسها و علاقه‌مندیها و دوست داشتنیها و حتی شماره‌تلفنهامون رو یه بار دیگه ریفرش کنیم.


داشتم می‌گفتم! دارم دنبال یه عکس دو نفره می‌گردم که هردومون توش مودب و باشخصیت باشیم و یه ادا اصولی از خودمون در نیاورده باشیم! اما دریغ و صد دریغ!

آخرشم مجبورم یکی از همون عکسهای تکراری توی فیس‌بوک رو برای ندا بفرستم.


نظرات 26 + ارسال نظر
گلدونه دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 08:00 http://gharibe0001.blogfa.com

آیکن غبطه نداره اینجا!

مریسام دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 08:56

وای چه کار جالبی. جمعه بهتون خوش بگذره
حالا نمیشه این عکس دو نفره رو اینجا بزاری ما هم ببنیم؟؟؟؟

اینجا که نه. ولی تو فیس بوک میشه!

تینا دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 09:29

آخیییییی.... مطمئنم خیلی بهت خوش میگذره... وای چقدر بعضی خاطرات دوران مدرسه شیرینن....

فیروزه دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 09:52

چه کار قشنگی مستانه ...
امیدوارم خیلی بهت خوش بگذره

هانیه دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 10:00 http://aztobato.persianblog.ir

یادش به خیر 77/7/7 که قرار گذاشتیم 88/8/8 همه دور هم جمع شیم! اما حالا هیچ‌کس یادش نیست!

از کجا می دونی یادشون نیست؟

سیندخت دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 10:27

وای چه بامزه!
ببین فیلترشکن داری بهم معرفی کنی؟ مدتهاست به فیس بوک سر نزدم!

خانمه دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 10:33 http://aghahehkhanomeh.wordpress.com/

۷/۷/۷۷ برای من فقط خاطره فه فه رو تو نیمرخ زنده میکنه که هی با موقشنگ (مدرس) دعواش میشد و جر وبحث میکرد .
اون سال من سرکار بودم و یه شش سالی از سال آخر دبیرستانم میگذشت .
حال میکنی سن و سال رو

دزی دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 11:39

سیندخت دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 12:18

اون آدرسی که گذاشتی اصلا باز نشدمن می تونم برم توی فیس بوک اما تغییرات نمی تونم اعمال کنم! ببخش مزاحمت شدم عزیزم

آزاده دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 12:25 http://dalanebehesht.blogfa.com

چه کار خوبی...
ما هم از این قرارها گذاشتیم اما هیچ کس یادش نموند...
عجب اتحادی...خوشم آمد...
چقدر دلم برای دوستی هام تنگ شد...

شهره دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 12:50 http://kocheyezendegi.blogfa.com/

چه کار جالبی...
یکی از دوستام هم امروز میگفت ۸/۸/۸۸ با دوستای دببیرستانی همچین قراری گذاشتن...از ۸ سال پیش...خیلی خوبه!

ساچلی دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 12:50 http://sacheli.blogfa.com

خیلی هیجان انگیزه....
خوش بگذره مستانه جان

مرمر دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 12:53 http://othershome.blogfa.com

احتمالاْ جمعه جشن تولد که نمی ری؟

پت دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 13:14 http://chocoholic.persianblog.ir

ایده ی خیلی جالبی بود.
یعنی اگه تو عکس شکلک در آورده باشین چی میشه مگه!؟

مادر خانومی دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 13:24 http://NA1360.PERSIANBLOG.IR

عجب ایده ای که همچین تاریخی تعیین کردید.. خیلی جالبه ها... بعد از هشت سال دوستای قدیمی رو با همسر وبچه ببینی... ای بابا عکسای اون دوران که همش ادا و اصول بود

هلیا دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 13:29

وای چه ایده قشنگی فکر کن حالا بعد این همه سال همتون کنار هم خیلی خوشم اومد افرین

محیا دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 13:32 http://yaddashthayemahya.persianblog.ir

چه قرار قشنگی! بهتون خوش بگذره

پرنده خانوم دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 14:17 http://purelove.blogsky.com

چه جالب
ما هم جمعه عین همین قرارو با دوستام دارم
بعد از هفت سال تمام دوستای دوران دبیرستانمو میبینم
۸۸.۸.۸
ساعت ۸ صبح
منم مثه تو پر از یه حس خوبم:)
خیلی شیرینه کاملا میفهممت
راستی
یه اعتراف
من همیشه خواننده خاموشت بودم مستانه
پپخشید
امیدوارم ناراحت نشی دوست من

فاطمه دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 16:51 http://fatima62.persianblog.ir

همیشه غبطه میحورم به ۸۰یی ها. به اون یه سالی که تو مدرسه ی نیلوفر تنها بودین و باعث این اتجاد مجکمتون شد. خوش بگذره

رامک دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 18:51 http://letterbox.blogfa.com

چه هیجان انگیز!

سانیا دوشنبه 4 آبان 1388 ساعت 23:24 http://banuye.blogsky.com/

از این جور قرارها خوشم میاد...از این که بعد از یه دوره بی خبری چه خبره...خوش بگذره بهت

خودمم سه‌شنبه 5 آبان 1388 ساعت 00:59 http://www.mandalayz.blogfa.com


آآخیییییییییییییییییییی !!

خاتون سه‌شنبه 5 آبان 1388 ساعت 11:51

چه با مزه من هم با دوستا و معلمای مدرسه ام جمعه قرار دارم

آرام سه‌شنبه 5 آبان 1388 ساعت 12:03 http://aaram-helma.persianblog.ir

چه کار قشنگی . حتما بعداً گزارش مفصلش رو بنویس .... هیچ چیز بیشتر از یادآوری گذشته ، با خاطره ی خوب ، حال آدم رو خوب نمی کنه ...

آلما سه‌شنبه 5 آبان 1388 ساعت 14:17 http://www.almaa.blogsky.com

چند وقته می خونمت مستانه جان.
خوشحالم از آشنایی با وبت

گلابتون سه‌شنبه 5 آبان 1388 ساعت 14:56

کاراتون ، دوستی هاتون ، قول و قراراتون ... درست مثل منو دوستام میمونه ! ما موندیم و اون هفت سال !
حتی یه قرار 8.8 .88 هم گذاشتیم . یکی میگفت انگار قرارو 7.7.77 گذاشتن بچه ها .....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد