بینایی...


چند وقتی بود چیزی از اوشو نخونده بودم. یعنی راستش بهش بدبین شده بودم و به درستی حرفهاش شک کرده بودم. دیروز توی دارینوش دوباره چندتا از کتاباش اومد جلو چشمم و یهو حس کردم خیلی بهش نیاز دارم. مهم نبود که همه حرفهاش درسته یا نه. مهم اینه که حرف‌های خوب زیادی تو کتابهاش هست. حرف‌های قابل تامل و آگاهی دهنده.


"راز بزرگ" رو خریدم و توی راه برگشت چند صفحه‌اش رو خوندم. می‌گفت همه‌ی آدما یه گمشده‌ای دارن و به جستجوی اون هستن. ولی خیلیا واقعا نمی‌دونن دنبال چی باید بگردن و برای همین هم هیچ‌وقت پیداش نمی‌کنن.


خیلیا می‌گن دنبال حقیقت می‌گردیم. خیلیا می‌گن دنبال خدا می‌گردیم. در حالیکه گمشده یه چیز دیگه است.


خدا همه جا هست، ما توی حقیقت غرقیم.


خورشید همه‌جا هست. اما یه نابینا هیچ‌وقت اون رو نمی‌بینه و اگه تا ابد هم به دنبالش بگرده اون رو پیدا نمی‌کنه. چیزی که نابینا بهش نیاز داره خورشید نیست، بیناییه!


و چیزی که انسان بهش نیاز داره روشن کردن یه شعله‌ی درونیه که در پرتو اون حقیقت روشن بشه، خدا آشکار بشه. شعله‌ای به نام عشق...



نظرات 11 + ارسال نظر
محیا دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 09:59 http://yaddashthayemahya.persianblog.ir

آره واقعا اما اون تعریف از عشق هم مهمه.

آلما دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 10:23 http://www.almaa.blogsky.com

این حرفا برات تکراری نیست. به نظرم این کتاب صرفا تکرار مکرراته.(البته این فقط نظر منه)

[ بدون نام ] دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 14:57

مستانه یه سوال دارم ازت چه جوری میشه با دوربینم یه عکس بگیرم جوریکه مثلا سوژه مورد نظرم واضح و بک گراندش محو باشه... کدوم دکمه از دوربین رو باید بزنم؟ آیا این کار با دوربین انجام میشه یا با نرم افزار خاصی؟
یا اینکه مثلا بکگراند سوژه مورد نظر سفید باشه؟

fafa دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 14:58 http://www.longliveahmad.blogfa.com

قبیله من بودما که سوال داشتم...

ماه مون دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 15:02

استفاده بردیم

باران دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 16:58 http://baranbanoo.persianblog.ir

چه حرف جالبی زده این کتاب....واقعا راس گفته..گاهی نمی دونیم گمشده مون چیه؟!

سلانه (دختر بابایی) دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 18:30 http://roshan1980.persianblog.ir

سلاممممم:)
راستش مستانه اگرچه درسته حرفاش ولی من دیگه حوصله خوندن کتابایی که توش شعار می دن رو ندارم! شعارای تکراری!

خانوم دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 20:22 http://khanoomstory.blogsky.com/

می دونی مستانه ؟می ترسم آخرشم دیدن یاد نگیرم همینجوری کور کوری برم و هی بگم پس کجاست اون گمشده من؟

زندگی جاریست... دوشنبه 11 آبان 1388 ساعت 22:18 http://parvazz.wordpress.com

سلام
ممنونم از حضورتون.


چه جملات جالبی ! کاش این شعله درونی در درون تمام انسانها روشن بشه !

شمع سحر سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 00:42 http://bahareomr-2.blogfa.com

با این تفاسیل باید کتاب زییبا و خوندنی باشه .

خودمم سه‌شنبه 12 آبان 1388 ساعت 02:39 http://www.mandalayz.blogfa.com

اولش فکر کردم میخوای از بینایی ژوزه ساراماگو بگی بعد که دیدم راجع به اوشو گفتی ...

در کل من فکر می کنم آدم حتی اگه می خواد جوک هم بخونه باس بره سراغ اورجینالش / اوشو حتی تو کشور خودش با حضور آدم هایی مثل سای بابا دست چندمه چه برسه در عرصه های بین المللی که غولهای این چیزا رو مردم سالها پیش شناختن حرفی برا گفتن نداره که کپیه حرفای اونا نباشه و از خودش باشه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد