کتابها و آدمها


من فکر می‌کنم یکی از بهترین روشها برای شناختن آدمها، کتابهاییه که دوست دارن. من اگه روانشناس بودم یه تست شخصیت بر این اساس تهیه می‌کردم و مطمئنم خیلی خوب جواب می‌داد.


مخصوصا در مورد رمان حس می‌کنم آدم وقتی بیشترین لذت رو از یه رمان می‌بره که با یکی از شخصیتهای رمان احساس هم‌ذات‌پنداری یا حداقل نزدیکی داشته باشه. یا اینکه دلش بخواد شبیه یکی از شخصیتها باشه.


به هر حال! این همه جملات بالا رو به ردیف کردم که بگم من هنوزم بعد ده دوازده سال که جلال آریان رو می‌شناسم و با وجود اینکه الان ده دوازده سال بزرگتر شدم، عاشق این شخصیتم و  از نظر شخصیتی یه جورایی باهاش احساس نزدیکی می‌کنم و کتاب "پارس" اسماعیل فصیح رو با همون لذتی می‌خونم که دوازده سال پیش "ثریا در اغما" و "درد سیاوش" رو خوندم.


اصلا مگه چیه؟ فدای سرم که بزرگ شدم! فدای سرم که بیست و هفت سالمه و یه سن و سالی ازم گذشته، من دلم می‌خواد یه بار دیگه همه‌ی کتابهای اسماعیل فصیح رو این بار به ترتیب و از اول تا آخر بخونم.



تو کدوم شخصیت توی کدوم کتابی؟


نظرات 22 + ارسال نظر
گلدونه شنبه 28 آذر 1388 ساعت 14:47

زهیرم.. کیمیاگرم، دوشیزه پریم و همچنین شخصیت اول ِ تموم کتابهای پائولو...

تینا شنبه 28 آذر 1388 ساعت 14:57

با گلدونه شدیدا موافقم... هرچند بیشتر از تمام اون شخصیتها ورونیکا و بریدام....

ورونیکا، بریدا، آره راست می گی... :)

من شنبه 28 آذر 1388 ساعت 15:31

من با نقش متین توی کتاب بادبادک (باز!؟) احساس هم ذات پنداری که چه عرض کنم؛ احساس همزاد پنداری می کنم

شما ؟؟؟ :دی

گلدونه شنبه 28 آذر 1388 ساعت 15:39



مدتی بود از این کامنتای خنده دار خبری نبود!

ظاهرا سرشون یک کم خلوت شده

تیردخت شنبه 28 آذر 1388 ساعت 16:13

موافقم بات
البته فکر کنم همچین تستی وجود داشته
انگاری قبلا دیدم...

چه جالب. می گردم ببینم می تونم پیداش کنم یا نه.

تیردخت شنبه 28 آذر 1388 ساعت 16:15

من نمیدونم
ولی دوست دارم سرنوشتی مشابه "مینا" توی کتاب
آنسوی خیال داشته باشم

پس من نمی شناسمت. سعی می کنم بخونمش

زنجبیل شنبه 28 آذر 1388 ساعت 17:04 http://www.gingerbanoo.persianblog.ir

من با خیلی شخصیت ها همذات پنداری کردم ولی همشون در یکی دو مورد بوده و شخصیتی که حس کنم از همه نظر شبیه بوده به نظرم نمیاد . ولی اگه دست خودم بود که انتخاب کنم............
..........................................
احتمالا دوست داشتم پیامبر جبران حلیل جبران باشم خیلی پرو ام نه؟
بعدش هم کل کتابهای فصیح یه طرف زمستان 62 یه طرف

اگه پیامبر جبران باشی که خیلی دوستت دارم!

زمستان 62... یه چیزای مبهمی ازش یادمه...

پرنده خانوم شنبه 28 آذر 1388 ساعت 19:01 http://purelove.blogsky.com/

من
ایممممممممم
آن شرلی رویای سبز
یا جودی ابوت بابا لنگ دراز
جودی بیشتره فکر کنم

:دی
چه شخصیت جالبی

دینا شنبه 28 آذر 1388 ساعت 19:40

سلام خوبی دوستم
من هم نمی دونم چرا ولی خوندن کتاب های اسماعیل فصیح همیشه بهم آرامش خاصی می ده
می دونی چه خیلی خوشحال و هیجان زده باشم و چه خیلی ناراحت
انگار یه حس زندگی خاص تو نوشته هاش وجود داره که آدم رو از زندگی خودش جدا می کنه. فصیح نویسنده های هستش که روح زندگی تو کلمه کلمه نوشته هاش وجود داره روحش شاد....
با اینکه خیلی کامنت نمی گذارم ولی همیشه می خونمت مستانه و قشنگ اینجاست که نوشته های تو هم منو یاده نوشتهای فصیح می اندازه توش زندگی جریان داره

آره دقیقا. انگار که تو هم یه جا همون وسطای قصه ای.

لطف داری دینا جان. ممنون از محبتت

رز شنبه 28 آذر 1388 ساعت 21:08 http://roz_e_sokhte.persianblog.ir/

من کتاب بربادرفته رو کلاس پنجم ابتدایی خوندم. هم بربادرفته و هم اسکارلت. تا مدت ها من اسکارلت بودم. البته به نظرم نباید انقدر زود یک بچه چنین رمان هایی بخونه. این رمان خونی های من باعث شد تا مدت ها زندگی واقعی و نبینم و تو عالم رویا باشم. شخصیت دزیره رو خیای دوست داشتم. عاشق کتاب چشمهایش بود. کتاب های اسماعیل فصیح و دوست دارم ولی نه به اندازه تو.
انقدر رمان سیاسی خوندم که اخر وارد دنیای سیاست شدم.
عاشق کتاب انگار گفته بودی لیلی شدم. یادمه چندین بار خوندمش. اسم یکی از مخاطباش فکر کنم مستانه بود.
ولی یادش بخیر جه عالمی داشتیم. الان اصلا مثل قدیم نمی تونم رمان بخونم. اون زمان تو چند روز یک رمان چند جلدی تموم می کردم

مستانه انگار گفته بودی لیلی رو می شناسم و عاشق چشمهایش هستم...
منم بیشتر دوران نوجوانیم رو توی دنیای کتابها گذروندم.

هانیه شنبه 28 آذر 1388 ساعت 21:18 http://aztobato.persianblog.ir

می‌دونی، سؤالی که پرسیدی خیلی حضور ذهن می‌خواد... باید پر بکشی به همه‌ی کتاب‌ها و قصه‌هایی که خوندی و شخصیت‌هایی که دوستشون داشتی... الآن این برای من سخته ولی شاید... شاید کمی مهتابِ منِ او باشم، شاید...

مهتـــاب :)

چه دوست داشتنی

غرغرو شنبه 28 آذر 1388 ساعت 21:32 http://ghorghorr.persianblog.ir

نمیدونم چرا هیچ وقت نشد کتابی از فصیح بخونم . اما همیشه بیدلیل با خانوم ِ کتاب خانوم همذات پنداری میکنم.

کتاب خانوم رو نخوندم ولی به لیستم اضافه اش می کنم.

خودمم یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 00:03 http://www.mandalayz.blogfa.com

نمیدونم ؛ فریدون سه پسر داشت ؛ از عباس معروفی رو خوندی یا نه ولی اگه خونده باشی من مجیدشونم هرچند خیلی دوست داشتم ایرج باشم ولی خب نیستم / البته خیلی دوس دارم توی بوف کور به جای راوی باشم که شخصیت اصلی هست / شخصیت کمال توی ؛ چاه بابل ؛ رضا قاسمی رو هم خیلی دوست دارم
توی رمانهای خارجی هم دوست دارم جای سرهنگ توی صد سال تنهایی مارکز باشم .
ببخشید که زیاد شد آخه آدم به شدت متکثری هستم .

پس یه کمی می شناسمت و یک کمی نه. ممنون که چندتا کتاب جدید معرفی کردین :)

قاصدک یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 08:30 http://jigilim.blogfa.com

کتاب "شهباز و جغدان " فصیح رو خوندی؟ عالیه

خوندم...ولی خیلی وقت پیش...چیزی ازش یادم نیست

فیروزه یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 10:11

یعنی شخصیت های همه کتابهایی که خوندی رو یادته؟! ... متاسفم برای خودم چون که اسم خاصی یادم نمیاد! و همیشه توی هر کتابی یه شخصیت شبیه خودم پیدا می کنم!

صحرا یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 10:32 http://sahra87.persianblog.ir

من به شدت شبیه آن شرلی (رویای سبز) هستم . اینو همه دوستانم هم می گفتن . البته قبلا بیشتر شبیه بودم کم کم دارم متفاوت می شم

ساره یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 11:01

اگه بگم من هنوزم اسکارلت ( البته اسکارلت کتاب اسکارلت نه اسکارلت بر باد رفته) و آنی شرلیم چی؟ نخندی بهما:دی
آقاهه انقدر حرص می خوره از دستم که هنوز تو دنیای پر از خرت و پرت و ریزه کاری و تجمل اسکارلت غلت می ورم:دی
تازه شم کلی کتاب خوندم اما چرا دروغ بگم اینا رو بیشتر دوست دارم به عنوان شخصیت.

تینا یکشنبه 29 آذر 1388 ساعت 12:03

دم همون پل عابره خوبه؟ البته از اونجا بریم یه جایی که بشه یکی دوساعتی بشینیم و حرف بزنیم و یخ نکنیم... هان؟

تارا میرکا سه‌شنبه 1 دی 1388 ساعت 18:15 http://taramirka.persianblog.ir

یعنی میگی منم این کار رو بکنم؟!

تارا میرکا سه‌شنبه 1 دی 1388 ساعت 18:17 http://taramirka.persianblog.ir

قبلی اشتباه شد!
یعنی میگی من این کار رو بکنم؟!

فرزانه چهارشنبه 2 دی 1388 ساعت 00:18 http://ruzhayebeyadmandany.persianblig.ir

راستش سالهای سال که من رمان میخونم وخیلی از شخصیتها رو هو دوست دارم مثل دزیره جین ایر یاپریچهر ولی متاسفانه هنوز از اسماعیل صیح چیزی نخوندم نوشته هاتو دوست دارم خوشحال مشم تبادل لینک کنیم

آدرینا پنج‌شنبه 3 دی 1388 ساعت 09:24

من عین عین شخصیت فرگل تو پریچهرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد