خدا را چه دیدی؟


خیلی بده که سرتاپا سیاه می‌پوشی و راه میفتی میای بیمارستان و پشت در آی‌سی‌یو، یه عالمه اشک می‌ریزی و دل همه رو خون می‌کنی و بعد با همون چشمای پف کرده و همون سرتاپای سیاه می‌ری عیادت بیمار.


مگه باور نداری؟

خدا هست... ایمان هست... معجزه هست... زندگی هست... عشق هست... نور هست... سفیدی هست... رنگ هست... سبزی هست... آرامش هست...




خدا را چه دیدی شاید غصه رد شد........ دلم راه و رسم این عشق و بلد شد


نظرات 21 + ارسال نظر
ماه مون چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 21:14

مستانه اتفاقی افتاده

اتفاق که نه...ولی برای یکی از عزیزام دعا کن...

الی چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 22:13 http://elipeli.blogsky.com

ای بابااااا

گاهی وقتا وقتی میرفتم آی سی یو... بعضی ها... پشت در بودن و بهشون اجازه نمیدادن بیان تو... ما میرفتیم به دستگاها سرکشی میکردیم... بعضی ها... حال مریضشون خوب بوداااا... ولی بازم پشت در نگران بودن...

یا بعضی ها مریضشون عمل کرده بود و حالش خوب بود و کم کم داشت به هوش میومد... ولی بازم همش نگران بودن...

گاهی وقتا واقعا لازم نیست ادم انقدر خودشو اذیت کنه هاااااااااا

ایشالا که هر مشکلی هست رفع شه!

نگرانی توی اون شرایط خیلی طبیعیه

خودمم چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 22:13 http://www.mandalayz.com

چقدر این عکس آرامش میده به من
ایشالله زودی خوب میشه عزیزت
انقدر هم سخت نگیر
شاید یکی مثل من عادتشه که مشکی بپوشه

خوب حتی اگه کسی عادتشه بازم نباید این جور جاها مشکی بپوشه. برای روحیه بیمار خیلی بده

نهال چهارشنبه 23 دی 1388 ساعت 23:01 http://nahal87654.persianblog.ir

اینجوری با این ریخت و قیافه علنا دور از جون آدمو میکشن دیگه

دور از جون

نارنجدونه پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 02:17

خیره انشالله

ایشالله

fafa پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 07:46 http://www.longliveahmad.blogfa.com

می دونی بعضی از آدما منتظر حادثه هستند در مورد خانواده همسر منم همین جوری بود زودتر سیاه پوشیده بودند و قطع امید کرده بودند و عزاداری می کردند در صورتیکه اون هنوز زنده بود توی بیمارستان اما من تا لحظه آخر دعا می کردم ولی نشد که بمونه...

عزیزم خدا همسرت رو رحمت کنه

آلما پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 08:32

وای مستانه جان منم گاهی یادم میره. خدا هست معجزه هست ایمان هست و ...
و این چقدر بده

فراموشی هم هست و ما آدمها خیلی فراموشکاریم...

تیردخت پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 08:36 http://tir2kht.com

جدی سیاه رفتی؟!
این تیکه آخر منو یاد این فیلمه میندازه که همش تبلیغو میکنه...

من که نه!

خانوم زیگزاگ پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 11:30 http://Daily.30n.ir

حرف دل منو زدی مستانه... ما آدما فقط تو حرف بلدیم بگیم خدا هست. به وقت عملش که می‌رسه عقلمون می‌شه خدامون!!! خودمون مریض رو رو به قبله می‌خوابونیم!

آره... راست می گی...

آزاده پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 11:53 http://dalanebehesht.blogfa.com

خدا بد نیاره..
چی شده؟
هر کی هستن انشاالله که خوب می شن..
پیامبر ما هیچ وقت از رنگ مشکی استفاده نمی کردن..
حتی رنگ مشکی روی پرنده ها هم تاثیر منفی داره و اونا رو می ترسونه..
و کمترین سفارش در قرآن به استفاده از رنگ ها رنگ مشکی هستش...
چه آدم بی ملاحظه ای!

چه جالب!

غزال پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 12:04 http://roozshomareghobat.persianblog.ir/

چرا سیاه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
این که بدتر ناامیدی میاره ؟
خدا هست فقط کافیه به روزای خوشی که بوده نگاه کرد اون موقع قشنگ میشه دید خدا رو

نمی فهمم بعضی از آدمها رو

دینا پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 12:46

سلام
بلا دوره ان شاءالله

التماس دعا

پرنده خانوم پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 12:48

واقعا خیلی بده...

آره.

غزلک پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 14:20 http://yeghazalak.blogsot.com

این شعر چقدر قشنگه

کاملش رو شنیدی؟

پاییزبان پنج‌شنبه 24 دی 1388 ساعت 22:42 http://paeeezbaan.blogfa.com/

مستانه؟!نوشته هان بوی دلهره میده....اوهوم؟!

دلهره؟ آره... شاید...

محیا جمعه 25 دی 1388 ساعت 20:10 http://yaddashthayemahya.persianblog.ir

انشالا بیمارتون خوب بشن
اینجوری نه فقط روحیه بیمارو خراب می کنن که توی دل خونواده اشم خالی می کنن.

اگه براش دعا کنی خیلی لطف کردی

راما جمعه 25 دی 1388 ساعت 21:26 http://missymemol.blogfa.com

نمیدونم چه اتفاقی افتاده ولی از صمیم دل دعا میکنم که زودتر به قول معروف ختم به خیر بشه
واقعا دعا میکنم
اگه کار دیگه ای هم از دستم برمیاد بگو مستانه جان

ممنون از دعای خیرت رامای عزیزم

لبریز شنبه 26 دی 1388 ساعت 00:06 http://labreez.blogfa.com/

یه روزی یه جایی خوندم... وقتی به خدا ایمان داشته باشی... هیچی چیز اونقدر عجیب نیست که اتفاق نیافتد...
با آرزوی سلامتی برای همه عزیزانتون...

ممنون از لطفت

هلنا شنبه 26 دی 1388 ساعت 00:58 http://www.ramzepanj.blogfa.com

سلام خانمی
دید جالبی داری به زندگی اینو از خوندن چند پست اخیرت فهمیدم
خوشحال میشم اگه اجازه بدی تبادل لینک داشته باشیم
موفق باشی

اجازه ما هم دست شماست ;)

معلمی از بهشت شنبه 26 دی 1388 ساعت 07:29 http://sootack.blogspot.com

`پدر شوهرم بیمارستانه اتفاقا می خواستم برم عیادتش یه روسرس خوشگل کرم رنگ سرم کردم.مستحبه دیدن بیمار که میرید لباس های روشن و شاد بپوشید.
مستانه جون نشانی وبلاگمو عوض نکردی؟

فکر می کردم نمی خوای این وبلاگت لینک بشه. الان لینکت کردم

خانم سین شنبه 26 دی 1388 ساعت 08:39

آینده نگری منفی در حد تیم ملی!

آره...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد