من یه چیزی رو واقعا نمیفهمم...
اینکه هرچی بزرگتر میشیم حال و هوای عید و لذت نوروز کمرنگتر میشه، دلیلش بزرگ شدن ماست یا این سالها که میگذره همه چیز رو کمرنگتر میکنه؟
دلم می خواد بدونم یه بچه امروزی شب عید همون حال و هوایی رو داره که ما وقتی بچه بودیم، شب عیدهامون داشتیم؟
راستش اگه این طوری باشه به زندگی امیدوار میشم. ولی میترسم از اینکه این طوری نباشه. میترسم از اینکه دلیلش نه سن و سال ما که فضای جدید جامعه، دلمشغولیهای جدید، مشکلات تازه و ... باشه.
میترسم چون ممکنه تا چندسال دیگه این یه ذره قشنگیش رو هم از دست داده باشه...
گل گفتی .این واسه منم سواله
سال نو مبارک .انشالله سال خوبی داشته باشی
آرزومند سالی خوب برای شما دوست عزیز.
نوروز مبارک...[گل]
بچه ها که هنوز ذوق و شوق دارن..این دلزدگی ها مال آدم بزرگ هاش..
عیدتم پیشاپیش مبارک مستانه عزیز..
با افزایش سن دل مشغولی آدما هم زیاد تر میشه و این خودش می تونه عامل مهمی باشه برای نادیده گرفتن خیلی از چیزها.
شاید یکی از عواملش هم تکرار باشه... بهر حال این شرایط و این حال و روز عید برای بچه ها کمتر از بزرگتر ها اتفاق افتاده و یا بهتر بگم کمتر براشون تکرار شده و براشون تازگی داره... ولی بزرگترها شاید یجورایی دچار نوروز زدگی شدن یه چیزی مثل روزمرگی!
ولی فکر کنم با خلاقیت خاص برای گذراندن این ایام بشه بازم به همون شور و حال ایام کودکی رسید.
سال خوبی رو براتون آرزو می کنم... سرشار از موفیقت و جذابیت... و اگر عازم سفری هستین امیدوارم سفر لذت بخش و بی خطری داشته باشین
بهترینارو براتون آرزو میکنم. شد باشن و موفق در کنار همسرتون. جای مارو هم خالی کنین توی سفر قشنگتون
سلام مستانه جان
من پیشاپیش سال نو رو بهت تبریک میگم و آرزو میکنم سالی سرشار از بهترینها داشته باشی . سرشار ازسلامتی و سعادت و آرامش
مستانه جون منم دقیقا همینطور فکرمیکنم ولی گاهی پیش خودم میگم شاید کمرنگ شدن این مراسم از احساسات من سرچشمه میگیره و برای منه که این مراسم کمرنگ شده !؟ میدونی چی میخوام بگم؟
به خاطر همین امسال برای اولین عیده پسر گلی تصمیم دارم بهترینها رو انجام بدمو اگرخدا بخواد و بهم عمری بده این سنت رو هرسال پررنگ به جا بیارم
دوست خوبم سال نو رو پیشاپیش به تو و خانواده ات تبریک می گویم و تعطیلات دلپذیری رو برات آرزو می کنم
من هم می ترسم. خیلی زیاد
من یادمه بچه که بودیم دم سال تحویل تمام لباس هامون نو می شد. حتی جوراب هامون. یادش به خیر چقدر صبر می کردیم تا موقع سال تحویل برسه و لباس های نو رو بپوشیم. تا عیدی ها مون و بگیریم. تا شیرینی های خوشمزه بخوریم. یادش به خیر از وقتی که سال تحویل می شد تا وقتی رمق داشتیم مرتب خونه ی فامیل ها سر می زدیم. کی دیگه الان حوصله این کارار رو داره. خدا رو شکر لااقل ما تونیستیم این سنت ها رو ببینیم.
عیدت مبارک مستانه جون . امیدوارم حسابی بهت خوش بگذره به همراه متین
شرایط جامعه اینطور شده... اما ما مسئول گلهای خودمونیم. اینکه به بچههای خودمون همون شور و شوق بچگیهای خودمون رو القا کنیم...
دلیل بزرگ شدن ما نیست.دلیل از بین رفتن رسوم و سنن توسط این دولتمردها لعنتی.
من فکر کردم فقط خودم اینطوری شدم. امیدوارم بچه ها همون شور و شوق سابق ما رو داشته باشن خیلی حیفه
تو هم مثه من اصلا حال و هوای عید و نداری؟
آره واقعا دلیلش چیه؟!
اگه جواب این سوالو پیدا کردی به منم بگو لطفا
بوووووووووووس