این چندوقتی که به خاطر شکل کارم معمولا یه جای ثابت نبودم و هر روز با آدمهای جدیدی در ارتباط بودم به این نتیجه رسیدم که آدمها دو مدل فکر میکنن. بعضی از آدمها ساختار ذهنیشون یه جوریه که پیچیده فکر میکنن. یعنی وقتی با یه مسئله روبهرو میشن اصلا به راه حلهای ساده فکر نمیکنن و راهحلهای ساده رو نمیبینن و از همون اول میرن سراغ راهحلهای پیچیده. ولی بعضی آدمها برعکس، اول راه های ساده به ذهنشون میرسه و راههای ساده رو امتحان میکنن، بعد اگه نشد میرن سراغ روشهای پیچیدهتر.
و البته من از دسته دومم. یعنی واقعا بعضی وقتها شگفت زده میشم که این آدمها چه راههای پیچیدهای به ذهنشون میرسه. اونم وقتی این همه راه سادهتر وجود داره.
فقط یه سوالی برام وجود داره. اونم این که آدمهایی که پیچیده فکر میکنن خودشون میدونن پیچیده فکر می کنن یا اونا هم فکر میکنن سادهترین راهحل رو انتخاب کردن؟
آدمایی که همه چیو می پیچونن فکر می کنن که هیشکی مثل اونا چیز فهم نیست!
نمی دونم چرا حرف زدم
من خودم نمیدونم جز کدوم گروه ام؟
من تو برنامه نویسی همیشه اینطوریم که راه حل های سخت و وحشتناک به ذهنم می رسه فقط.
بدبختی اینجاست که اون راه اونقدر سخته که پیاده سازی نمی شه و تنها راهیه که تو اون لحظه به ذهنم می رسه!
سلام دوست عزیز.
وبلاگ خوب و پر محتوایی دارید.
زیبا و فاخر هم مینویسید.
من هم وبلاگی دارم که تقریبا هم آپ هستش.خوشحال میشم به من هم سر بزنید و با ارائه ی نظر همراهیم کنید.
مانا و موفق و همیشه به روز باشید
ای بابا
اون سوال آخر خیلی بانمک بود
احتمالا اونا نمی دونن
اکثرشون این حس رو ندارن
راه برای رسیدن به خدا البته زیاده اما خب گاهی راههای ساده حال نمیده یعنی یه جورایی لذت تموم کردن کار یا به انجام رسوندن مساله ای اونقدرا به یه راه ساده زیر زبونت نمیمونه
من هم با نظرت موافقم اونایی که پیچیده فکر می کنن می دونن پیچیده فکر می کنن ولی اصرار دارن پیچیده جلوه کنن!ولی تو باید در اوج سادگی حرفت رو بزنی تا همه درک کنن
سلام
بعد از 45 روز از سربازی برگشتم خونه
مثل همیشه که وبلاگا رو چک می کردم دوباره اومدم وبلاگتون
من از خواننده های خاموش وبلاگتون هستم
یعنی فقط میام و می خونم و میرم
اما واسه این پستتون یه مثال خیلی جالب دارم
وقتی آمریکا و روسیه می خواستن فضا نورد بفرستن برن بیرون جو
چون جاذبه نبود خودکار کار نمی کرد
آمریکایی ها یه خودکاری رو اختراع کردن که رو هر سطحی می نوشت
بدون جوهر بود و برعکس می نوشت و کلی قابلیت های دیگه که تقریبا یه پروژه خیلی سنگین بوده براشون
اما روس ها یه کار خیلی سخت تر کردن
از مداد استفاده کردن
کدوم راه سخت تر بود :دی