تیــنا


و اما می‌رسیم به نقد تینا و البته پیشاپیش ازش معذرت می‌خوام!


من تینا رو از وقتی که یه دخترک بیست و یکی دو ساله بود/بودم می‌شناسم... هرچند اون موقع رابطه‌مون کم بود و دورادور... اما همون موقع هم از روی نوشته‌هاش خیلی چیزا رو می‌شد راجع بهش فهمید. من تینا رو خیلی دوست داشتم، از همون موقعها. و عاشق نوشته‌هاش و سبک نوشتنش بودم، از همون موقعها...



مهمترین خصوصیت تینا اینه که زیاد آدم عاقلی نیست. تینا بلد نیست عاقلانه زندگی کنه، عاقلانه تصمیم بگیره و ... راستش این هم خوبه و هم بد.


خوبه چون این جوری تینا هیچ وقت شبیه آدم بزرگها که همه زندگیشون عاقلانه و با حساب کتاب می‌گذره نمی‌شه. خوبه چون زندگی تینا توی احساسات قشنگ و ناب غرقه... 


اما بده، چون باعث میشه گاهی تینا تصمیم‌هایی بگیره که حسابی خودش رو و تا یه حدی اطرافیانش رو توی دردسر بندازه. یعنی از همون سنگ‌هایی بندازه توی چاه که یه عالمه آدم عاقل هم نتونن از چاه بیارنش بیرون.


از اینکه بگذریم روی هم رفته می‌شه گفت تینا دختر مهربون و دوست داشتنیه، معمولا پرانرژیه. بودن باهاش واقعا لذت‌بخشه و اگه ساعتها باهاش باشی نه تنها اصلا خسته نمی‌شی، وقتت هم اصلا هدر نرفته. اما در عوض زودرنجه، عجولانه تصمیم می گیره، زود ناامید می شه و ...


*      *      *


این یه بازی وبلاگی بود که تینا من رو دعوت کرده بود تا نقدش کنم و منم باید 5 نفر رو دعوت کنم تا نقدم کنن!


ولی از اونجایی که من اصلا آدم انتقادپذیری نیستم این بخش رو بی‌خیال می شم و فقط به تینا اجازه می‌دم اگه دلش خواست نقدم کنه. اونم فقط به این خاطر که چیزی که عوض داره گله نداره!

 

نظرات 19 + ارسال نظر
تینا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 08:45

مستانه! دلم یهو چقدررررررررر برای اون روزا تنگ شد.... چقدررررررررررررررررر زیاد..... آسمونی من اینجا چی کار میکنه.... وای که با چه خون دلی بعضی از پستهاشو می نوشتم.... وای که چه روزهایی بود اون روزها..... .مستانه؟؟؟ یعنی تو سیوش کرده بودی.... ؟؟ میدونی امید با بستن اون وبلاگ چه آتیشی به جونم زد.... اونجا قدیمی ترین خونه ی اینترنتی من بود... یادته؟

تینا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 08:45

عزیز دلم مرسی که نوشتی... حرفهات رو تا حد خیلی زیادی قبول دارم و بیشتر از قبل دوستت دارم... نمی دونم چرا... ولی واقعا بیشتر از قبل دوستت دارم

علیرضا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 08:48 http://malikhulia.blogsky.com/

یه پروانه را با دستات می گیری.
بدش می خوای ببینی زنده هست؟
انگشتاتو باز کنی ....
فرار میکنه.
محکم بگیری....می میره.
دوست داشتن هم یه چیزی مثل پروانه هست

فیروزه چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 08:56

دوستیتون تا ابد پایدار

سایه چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 08:58 http://didarema.persianblog.ir

من تینارو از وبلاگ تو پیدا کردم مستانه سه یا چهار سال پیش بود و تینا خاطراتشو مینوشت . اون روزا با خودم میگفتم یعنی امکانش هست که یه روزی تینارو ببینم . حتی فکرشم نمیکردم ولی این موضوع با کمک تو علنی شد و تو قرار وبلاگی دیدمش . تینا خیلی پر شهامته من یکی اگه جای تینا بودم عمرا نمیتونستم انقدر شهامت داشته باشم ولی با اون حرفتم موافقم که تصمیماتش گاهی عاقلانه نیست و همین خصوصیت منحصر به فرد تیناست

تینا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 09:00

چقدر خوبه که تو کامنتای تو هم میشه نقد خودم رو ببینم... اصولا تو آدم با برکتی هستی

رضا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 09:00

نوشته های قبلی تینا رو خیلی دوست دارم... خیلی زیاد... چون برا دل خودش می نوشت... حرفایی که از اعماق دلش برمیومد.
ولی الان فکر می کنم تو نوشتن مراعات خیلی از چیزها رو می کنه...

صحرا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 09:49

اتفاقا من حس نمیکنم که تصمیماتش عاقلانه نیست . به نظر من دقیقا برعکسه . اینکه آدم به ندای واقعی احساسش پاسخ بده نشانه عقله مستانه . سرکوب احساساتمون طوری که آسیب جدی ببینیم.به نظر من بی عقلی محضه .تینا اگر به ندای احساساتش عمل نمی کرد شاید نابود می شد و این گوش دادن از سر عقلش بوده و بس

زهرا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 09:58

مستانه جون من وبلاگه این تینا خانومو نمی شناسم.اما اینو میدونم که حتما دختر خوب و انتقاد پذیریه.اینو از کامنتاش درک کردم.اخه منم مثل تو تحمله انتقادو ندارم

پومبا دوست تینا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 10:07

سلام مستانه جون
خیلی از چیزهایی که گفتی راجع به تینا منم قبول دارم و یک کمشو نه!!!
این تیکشو واقعا هستم که از بودن در کنارش اصلا خسته نمیشو کلی انرژی میگیری ازش ولی قبول ندارم که زود نا امید میشه!!!
در کل خیلی ماهه قبول دارید؟

تینا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 10:15

امروز یه ۳ چار کیلویی به وزنم اضافه شد.... چه بازی خوبی

آلما چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 10:17

چه بازی جالبی
میشه منم تو وبم مطرح کنم؟ خیلی باحاله

رضا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 10:19

به تینا

سعی کن همزمان به قدت هم اضافه بشه تا تناسبت بهم نخوره

coupidon چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 10:33

سلام مستانه جون .....

من از دوستای تینا هستم ..... خوشحال میشم باهم بیشتر آشنا بشیم ....

پومبا دوست تینا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 11:20

به آقا رضا
تینا همه جورش عالیه و تناسب داره

تینا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 14:42 http://tinak.blogfa.com

اول که اومدم فکر کردم در مورد من نوشتی!!!

رضا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 14:58

به پومبا ( احتمالا خانوم)

بر منکرش لعنت

زنجبیل چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 16:45

آگر میدونستم انقدر انتقاد ناپذیری حتما نقدت میکردم . اون ایکون بدجنسه کجاست؟؟

Maryam, Me & Myself جمعه 11 تیر 1389 ساعت 19:38 http://maryami-myself.blogfa.com

خیلی خوش م اومد از اینکه با خودت روراستی و رک میگی که انتقادپذیر نیستی. حظ بردم واقعا.

من هم لینک ت رو گذاشتم عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد