کمک...


کمک!!!!!


می‌خواستم بگم یکی بیاد کمک کنه من تا عصر این دوتا مقاله رو ترجمه کنم و با هم مقایسه کنم و یه گزارش و یه پاورپوینت هم از روش درست کنم!


ولی همین که اون کمک رو اون بالا نوشتم حواسم رفت به خود کلمه‌اش! احساس می‌کنم این کلمه خیلی برام غریبه است. انگار تا حالا ندیدمش. حتی مطمئن نیستم درست نوشته باشم. یه جوریه انگار، انگار تا حالا هیچ وقت از نزدیک نگاهش نکرده بودم. لابد همیشه وسط یه متن بوده و اگر هم دیدمش سریع از روش عبور کردم بدون اینکه درست نگاهش کنم.


اصلا ما آدمها عادتمونه از کنار چیزای ساده سرسری بگذریم و نبینیمشون.


آدمها رو هم همین‌جوری نگاه می‌کنیم. اگه کسی ساده و بی‌غل‌وغش باشه، اگه سعی در متفاوت بودن نکنه، نمی‌بینیمش یا سرسری از کنارش می‌گذریم. اما یکی که یک کمی متفاوت باشه کلی جلب توجه می‌کنه و شاید برای همینه که آدمها تلاش می‌کنن متفاوت باشن، برای اینکه  نیاز دارن دیده بشن...


نظرات 5 + ارسال نظر
راما پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 12:45 http://missymemol.blogfa.com

کاش عادت میکردیم همون آدمای ساده و بی غل و غش رو بیشتر دوست داشتیم تا اینکه همه اینقدر فیلم بازی نمی کردن
کمکی از دست من برمیاد مستانه جونم؟

زنجبیل پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 17:45

من گاهی راجع به اسم خودم این حس بهم دست میده !! انگار بار اول میشنومش یا میبینمش!

پریشان پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 18:35 http://www.parishanesaboor.blogfa.com

خدا بزرگ است!

گلیندا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 21:30 http://biya-2.persianblog.ir/

سلام دوست خوبم من که دیر درخواست کنکت رو دیدم اما امیدوارم که تا حالا تونسته باشی به بهترین شکل کارت رو به انجام رسونده باشی.
به هر حال برات آرزوی موفقیت می کنم

حقیقت همینه... ساده ها دیده نمیشن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد