آفتاب خورون!


من الان دارم بخار می‌شم!‌ جدی می گما!‌  قشنگ بخار داره از دستهام بلند می‌شه! فک کن از ساعت ۱۲ رفتم توی خیابون و تا الان زیر آفتاب از این ور به اون ور می‌دوم.


کارای تسویه حسابم با شرکت قبلی مونده و باید قبل سفر تمومش کنم چون ممکنه یهو تو فرودگاه جلوم رو بگیرن و بگن شما ممنوع الخروجی!‌ هیچ وقت نگفته بودم شرکت قبلی کجاس؟ الکی بهش می‌گفتم شرکت. در حقیقت یه دانشگاه بود. همین جایی که این روزا خیلی اسمش رو تو تلویزیون می‌گه، همین دانشگاهی که آقای شـ ـهرام امیــ ـری کارشناسش بوده. خلاصه ممکنه تو مکه ما رو هم بدزدن و کلی معروف شیم. شایدم خودمون فرار کردیم و بعد گفتیم دزدیدنمون تا بیشتر معروف شیم.


داشتم می‌گفتم. تا دو، دو و نیم دنبال کارای تسویه حسابم بودم تا اینکه کار یه جایی متوقف شد و گیر یه آدمی افتاد که نبود. ولی برخورد آدمهای دانشگاه خیلی برام جالب بود. البته همیشه آدمهای محترم و مودبی بودن ولی این بار خیلی با مهربونی و لطف برخورد می‌کردن و همه‌شون می‌خواستن داوطلبانه کارهام انجام بدن و برن امضای بقیه بخشها رو برام بگیرن. فکر کنم دلشون حسابی برامون تنگ شده بود. البته  حس می‌کنم گرما  هم باعث شده آدما یک کم قاطی کنن و قاطی کردن اینا از نوع مهربون شدن بوده.


آخه از دانشگاه هم که اومدم بیرون و رفتم برای مهمونی فردام خرید کنم، از هر مغازه‌داری هرچی خرید کردم، زیادی بهم پول پس می‌داد و من دو ساعت باید براش توضیح می‌دادم که اشتباه حساب کرده. یکی که دیگه گرما خیلی بهش فشار آورده بود. من هزارتومنی بهش دادم، دوتومن بهم برگردوند.


همین دیگه، من الان بعد پنج ساعت آفتاب خورون برگشتم خونه و حالا که باد کولر بهم می‌خوره بخار از بدنم بلند می‌شه! فک کنم از نظر علمی هم بشه توجیهش کرد!

  

نظرات 17 + ارسال نظر
سایه دوشنبه 28 تیر 1389 ساعت 17:22 http://didarema.persianblog.ir

مستانه جون خسته نباشی . به امید خدا کی عازم هستین ؟ قبلش میخوام بیام ببینمت

ایشالا می بینمت

خسته نباشی جدن

قربونت

مینو سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 00:02 http://yousefabad.blogfa.com

هوا بد گرم شده.
نه بابا. نمی دزدنت.
از نظر علمی هم میشه توجیحش کرد

از کجا انقدر مطمئنی؟ نکنه دستت تو کاره

نارنجدونه سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 01:36

پس از الان بگم حلالت میکنم اگه دزدیدنت یا خودت خودت رو دزدیدی

ممنون که حلالم می کنی

فلفل بانو سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 08:08

هان ؟!!! مکه ؟!!
التماس دعا هم در مکه هم در آ مر ی کا

محتاجیم به دعا هم در مکه هم در آمریکا

هلیا سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 08:48

وای از گرما نگو که....میگم خوبه تغییرات همه در جهت نثبت بوده ها

آره خدا رو شکر

صنم سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 08:56

سلام مستانه جان بابا من یه چند روزی نبودم چقدر پست نخونده داشتم به خصصصصصصوص اون سوالهای فضولی منم دوست داشتم اسمتونو بدونم وای یعنی دارین میرین مکه؟ میدونم که منو خیلی نمیشناسی ولی کاش بشه منو هم اونجا دعا کنی ... کاش...

حتما به یادتم صنم جان
اسمامون رو هم بهت ایمیل می زنم.

فیروزه سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 09:01

خب امیدوارم که باقی کارها هم به خوبی و راحتی انجام بشه و هیچ دست اندازی در کار نباشه مستانه جان ...
وااااااااااای امان از گرما

منم امیدوارم...

روزانه های ما سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 09:32

میرین مکه؟ چه خووووووووووب! به سلامتی ایشاللا.

سلامت باشی گلی جان

زهرا سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 10:06

کجا میخای بری؟به منم بگو؟میگما مستانه جون حالا خوبه بهت پول اضافه میدادن کم نمی دادن.به ما که همیشه کم پول میدن.در این زمان هزاربار باید براشون جمعو تفریق کنم تا پولمو بهم برگردونن.هی

چی رو بگم؟ گفتم دیگه! اگه خدا بخواد قراره بریم مکه

هیما سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 10:35 http://www.hima77.blogfa.com

ااا داری میری مکه ... به سلامتی
پس حسابی مواظب خودت باش ندزدنت دانشمند هسته ای

سلامت باشی...
نه هسته ای بودنم تکذیب می شه!

مریم سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 10:36 http://justwritting.blogfa.com/

پس میخوای بری مکه... التماس دعا
به سلامت برید و برگردید انشاله

سلامت باشی مریم جان

تینا سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 12:43

وقتی بری خیلی دلم برات تنگ میشه... تو جزو آدمهای پررنگی که بود و نبودت محسوسه

خانمه سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 14:19

داری میری مکه؟التماس دعای مخصوص خانم خانما
آخر یه برنامه نذاشتی همدیگه رو دوباره ببینیما...

یه بار سعی کردم نشد.راستش برنامه گذاشتن توی این روزای گرم کار سخت و طاقت فرساییه

بهاره سه‌شنبه 29 تیر 1389 ساعت 14:50 http://rouzmaregiha.blogsky.com

وای مستانه از گرما نگو که حسابی از دستش شاکیم...منم دیروز از سر کار که میرفتم خونه به این حال روزی که تو افتادی، افتادم حسابی اشکم درومده بود از اینهمه گرما

خدا کنه خدا دلش به رحم بیاد و یک کم درجه حرارتش رو کم کنه

وای شربت آبلیمو بخور گرما زده نشی خانومی
ایشالله سفر خوش بگذره و به سلامتی برگردی

ممنون از لطفت

نرگس چهارشنبه 30 تیر 1389 ساعت 11:26 http://fereshtekuchulu.blogfa.com

چه خوب
به سلامتی می خواید برید مکه؟

آخ جون
ولی چه خوب... اینجا دوز گرما اینقدر بالاست که همه قاطی میکنن همش دعوا میکنند!!

اگه خدا بخواد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد