ترحم


داشتم با عجله می‌رفتم به سمت یکی از قسمتهای دانشگاه که دیدم یه دختری لنگان لنگان داره میاد. دختر خوشگلی بود و ظاهرا پاهاش مشکل داشت. توی همون چندلحظه‌ای که از دور دیدمش تا برسم نزدیکش کلی فکر از ذهنم گذشت. آخریش این بود که یاد حرف یکی از دوستای ویلچریم افتادم که می‌گفت من از ترحم بدم میاد و هر نگاهی رو می‌تونم تحمل کنم به جز نگاههایی که توش ترحم باشه.

 

راستش من نمی‌دونم نگاه ترحم آمیز چه مدلیه و چه جور نگاهیه ولی از ترس اینکه نگاهم دختر رو اذیت کنه سرم رو انداختم پایین. هنوز ده متر هم از کنار دختره نگذشته بودم که موقع بالا رفتن از یه پله پام وحشتناک پیچ خورد. خیلی دردناک بود. اونقدر که یه ربع روی همون پله نشستم و نتونستم تکون بخورم.


موقع برگشت من بودم که داشتم آروم و لنگان لنگان راه می رفتم و به این فکر می‌کردم که چرا اینجوری شد؟ آه اون دختر من رو گرفته بود؟ نگاهم از همون دور اذیتش کرده بود؟


خلاصه حالا وسط این همه کار و بدو بدو پام هم لنگ شده و دیشب دردش از آستانه تحملم زده بود بالا و یه قدم هم نمی‌تونستم بردارم. امیدوارم این یکی دو روزه بهتر بشه و از شنبه دوباره بتونم برم دنبال کارهام...


نظرات 7 + ارسال نظر
آزاده پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 10:03 http://dalanebehesht.blogfa.com

آخی..خدا بد نده..حتما برو دکتر و سهل انکاری نکن.چون اگه کوفتگی و در رفتگی باشه و درمانش نکنی تا عمر داری به محض در اومدن سوز و سرمای زمستون درد اون قسمت هم شروع می شه..
شاید این اتفاق افتاد تا خدا یه یادآوری بهت بکنه که می شد به جای اون دختره تو باشی..اما من مدبرم و دردی رو که به اون دادم به تو ندادم..پس از نداشته ها و موانعی که داری گله نکن و فقط تلاش کن و به خاطر داشته هات شکر مضاعف...
اینو به شما نگفتما مستانه جون..به خودم گفتم..به هممون..که یادمون باشه چه خدای مهربونی داریم..

خدا رو هزار مرتبه شکر

سایه پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 10:20 http://didarema.persianblog.ir

مستانه جون یه کمی دنبه بگیر و بگوب و با یه دونه زرده تخم مرغ قاطی کن و بذار روی اون قسمت آسیب دیده و با یه باند ببند . تا فردا بذار بمونه روش کاملا خوب میشه .

دنبه دم دست نداشتم. اما زرده تخم مرغ گذاشتم و یک کمی بهتر شد.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 10:57

ای بابا از بس حواست به دختره بود این بلا رو سر خودت آوردی... یک لگن آب ولرم درست کن و پات رو ذار توش و حسابی ماساژش بده.... امیدوارم اینطوری دردش کمتر بشه و بتونی راحت راه بری

مرسی از راهنماییت

راما پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 13:17 http://missymemol.blogfa.com

ایشالله پات بهتر بشه مستانه جون
آخه چرا باید اون اه بکشه خانومی
تو که منظوری نداشتی توی نگاه کردنت
فکر نمی کنم اینطوری باشه

خدا کنه این طوری نباشه

خودمم پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 16:45 http://mandalays.wordpress.com/

سلام
راستش من فکر میکنم آه اون دختره نبود که گرفتت
این خودت بودی که انقدر در بند خود خوری و سرزنش کردن خودت شده بودی که بلطبع ناخود آگاهت برای رفع عذاب وجدانی که بهش سنگینی می کرد این بلا رو سرت اورد .
خوب میشی ایشالله

چه ناخودآگاه بدجنسی

پرنده خانوم پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 17:01

آخییییییییییی:(
مستانه زرده تخم مرغ بزن روش
خیلیییییییییییی موثره
هم دردشو میگیره
هم کوفتگی و ضرب دیدگیشو
دو سه باری بزن روش و ببین که خیلی خوب میشه

یه بارش رو امتحان کردم. دردش کمتر شده. ممنون

مـژده پنج‌شنبه 31 تیر 1389 ساعت 17:12 http://www.2khmal.ir

از این بانداژ های طبی محکم دورش ببند , گرم نگهش دار ! برا خودم خیلی پیش اومده و پام تقریباً به این قضیه حساس شده , مواظب باش بعد خوب شدنش هم دیگه پیچ نخوره چون عادت میکنه و دم به دیقه پیچ میخوره .

3-4 روز هم اصلاً ازش کار نکش

مال منم این چندمین باریه که اتفاق افتاده. به قول تو حساس شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد