بعضی چیزا خیلی جزئیاند. هیچوقت توجهت رو جلب نمیکنن. هزار بار هم که از کنارشون رد بشی، نمیبینیشون. شاید همه اون هزار بار چشمت هم بهش خورده باشه ولی هیچوقت نگاهش نکردی...
بعد یهو یه روزی همین چیز کوچیک، جزئی و بیاهمیت میشه مسئلهات. میشه دغدغهات. میشه سد راهت. نمیدونی چی کارش کنی، چون نمیشناسیش. چون هیچوقت بهش توجه نکردی. چون هیچ وقت جدیش نگرفتی!
* * *
اینا رو امروز فهمیدم. وقتی سر امتحان استاد از این جدول سوال داده بود!
این جدول رو من از وقتی رفتم سرکار تا حالا هزاربار (با کم و زیادش) دیدم. ولی یک بار هم دقت نکردم ببینم توش چی نوشته!
پ.ن: این جدول یه جدولیه که اول هر کتاب و مطلبی که راجع به رمزنگاری باشه میارن و نشون میده هر چقدر طول کلید برای رمزنگاری بیشتر باشه، مدت زمان طولانی تری برای شکستن رمز لازمه.
این جالب نیست که دقیقا دو سه روز پیش درباره همین موضوع داشت با من حرف می زد؟ همین رمزنگاری و اینا
چقدر موضوعات درسیتون جذابه.....
اره بابا این به ظاهر بی اهمیتها پدرمون رو در آوردند...
کلمه ی وحید از کامنتم جا افتاده بود
و در اون لحظه چقدر افسوس می خوریم
راستی برف هم داره میباره چشم شما روشن