برهرکسی که می‌نگرم درشکایت است!


نشسته بودم که ناله‌کنان اومد کنارم نشست. از شلوغی و پادرد و کمردرد و  ... ناله داشت! معمولا سعی می‌کنم نذارم سرحرف با آدمهای غرغرو باز بشه!  برای همین به یه ایشالا خدا شفا بده و زودتر خوب شین بسنده کردم! اما همین براش کافی بود و شروع کرد از زمین و زمان شکایت کردن!


یه چند دقیقه‌ای که گذشت یه خانم حدود چهل ساله سوار شد. با هف- هش ده تا دختر و پسر قد و نیم قد. نمی‌شد حدس زد رابطه‌اش با این بچه‌ها چیه ولی به هر حال مسلم بود که نمی‌تونه مادر همه این بچه‌ها باشه.


اما ظاهرا این امر برای خانم بغل دستی مسلم نبود. چون به محض اینکه چشمش افتاد به بچه‌ها با کنایه و به صدای نسبتا بلند گفت، اوه چه خبره! گردان راه انداختی؟


خانم چهل ساله به روی خودش نیاورد و پشتش رو کرد به ما. ولی خانم بغل‌دستی موضوع جذابی رو برای گیر دادن پیدا کرد.


از دست بچه‌هاش شاکی بود که زیاد بهش سر نمی‌زنن و هرکی سرش به کار و زندگی خودش گرمه و خلاصه از همین حرفهایی که همه‌مون هزار بار شنیدیم.


ولی یه چیزی ذهن من رو خیلی به خودش مشغول کرد. اونم اینکه آدم‌ها برای چی بچه‌دار می‌شن؟ اون موقعی که تصمیم می‌گیرن بچه‌دار شن هدفشون چیه؟


این که یکی رو به دنیا بیارن و بعد سرش منت بذارن که ما بهت لطف کردیم حالا تو کلی وظیفه در برابر ما داری؟


یا در واقع با به دنیا آوردن بچه دارن به خودشون لطف می‌کنن و بچه رو برای گرم شدن و روشن شدن زندگی خودشون می‌خوان؟ اگه این طوریه که دیگه پس این همه توقع برای چیه؟



البته منکر این نیستم که ما به در برابر پدر و مادرمون خیلی وظیفه داریم.


شاید باید صبر کنم تا مادر شم، احتمالا اون موقع جواب این سوالها رو بهتر می‌فهمم...

 

نظرات 19 + ارسال نظر
زهرا شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 09:49 http://zizififi.persianblog.ir

نمی دونم پدرومادرا برا چی بچه ها رو به این دنیا میارن...برا دلشون یا برای گرفتن جلوی دهن اطرافیان؟؟ اما اینو می دونم که ما بچه ها هرکاری هم برا پدرومادرامون کنیم کم کردیم...پدر مادرا خیلی حق به گردن بچه هاشون دارن...هرکاری هم براشون بکنیم حتی نمی تونیم یه لحظه از اون شب بیداریهایی رو که به خاطر ما تحمل کردنو جبران کنیم..مستانه ما خیلی حق بهخ گردنمون داریم..خیلی

متین شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 10:45

تمام حرف منم همینه. هدف از بچه دار شدن چیه؟
تو فقط دو تا گزینه مطرح کردی:
- یکی لطف به بچه که پاشو بیا دنیا رو ببین حال کن!
- یا این که ما بهت نیاز داریم؛ تشریف بیار زندگیمونو گرم و روشن کن!
خب به نظر من فارغ از درستی یا نادرستی این اهداف هیچ کدوم رضایت منو جلب نمی کنه... در حالتی که به نظر تو درستتره، مگه بچه بخاری یا هیزمه که به عنوان یه ابزار گرمابخش بیاد زندگی رو گرم کنه؟ چرا باید یه همچین وظیفه ی سنگینی رو واسه یه موجود بی گناه از همه جا بی خبر تعریف کنیم و بعد اگه نتونست لابد بازخواستش بکنیم؟!

گویا موضوع بحث این نبود ولی به هر حال بد ندیدم این قضیه هم بیشتر بسط داده بشه

آزاده شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 11:38 http://dalanebehesht.blogfa.com

با حرف متین موافقم..
بچه هیچ وظیفه ای نداره که بیاد و زندگی یه زوج رو گرم کنه یا که ضامن بقا و استحکام یه رابطه باشه!
اما از همه این غرغرها که بگذریم..
من فکر می کنم جدیدا خیلی داری بهش فکر می کنی..
نمی دونم چرا؟اما حس می کنم این نیاز رو داری تو خودت می بینی..نیاز به مادر شدن..احساس می کنم که فکر می کنی دیگه وقتشه...

آزاده شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 11:40 http://dalanebehesht.blogfa.com

منم عاشق بچه بودم و بزرگترین آرزوم مادر شدن..
اما از وقتی زندگی برام جدی تر شد و از طرفی هم وضعیت بچه بزرگ کردن خواهرم رو دیدم توبه کردم..
درست جلوی چشمای از حدقه بیرون زده اطرافیانم مدام می گم:اه..بچه چیه...اشتباهه بچه دار شدن!
چون قبلا می گفتم من ۹ ماه بعد از عروسی بچه دار می شم...اما الآن می گم که نه..خیلیییییییییییییی سخته!

آلما شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 12:12

دقیقا این حرف احسانه
میگه پدر مادر بچه رو به دنیا میارن چون خودشون میخوان
بعدش چرا اینقدر سر اون طفلک منت میذارن و ازش انتظار دارن؟
البته به نظر منم مقداری از انتظاراشون طبیعیه

بارون بهاری(مریم) شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 12:13

سلام ،من حس مستانه جون رو درک میکنم و اصلا با نظر آقای متین با عرض شرمندگی موافق نیستم. مادر و پدر شدن یه نیازه که تو وجود همه ما گذاشته شده برای این نیاز دنبال دلیل بودن اشتباهه . شاید خیلی راحت بشه 50 تا دلیل منطقی برای بچه دار نشدن آورد و با این حال اون حس نیاز برطرف نمی شه و اگر نشی تا آخر عمر یه حسرتی تو وجودت هست.

متین شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 12:56

این از اون وقتهاییه که میشه قشنگ حس کرد خانومها اهل زمین نیستن!
خانوم بارون بهاری... این نیاز خیــــــــــــــــلی متفاوت با هر نیاز دیگه ایه... بچه ی شما هم دقیقاً مثل شما یک انسانه! شما با برطرف کردن نیازتون به بچه دار شدن، در سرنوشت یک انسان مثل خودتون نقش بازی خواهید کرد.
نه... صرف حسرت نخوردن از پدر و مادر شدن و رفع نیاز به پدر و مادر بودن هم دلیل خوبی واسه بچه دار شدن نیست...
اگه پس فردا ازم پرسید چرا من رو به دنیا آوردین بهش بگم چون دوس داشتم بابات باشم؟؟؟؟ قانع میشه به نظرتون؟؟؟؟

[ بدون نام ] شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 13:18

با نظرتون موافقم صرف دوس داشتن نباید اقدام بچه دار شدن کرد،ولی من نظرم اینه که وقتی شرایط نسبی مهیا شد با توکل به خدا شروع کنیم،چون همون طور که گفتم شرایط کامل هیچ وقت مهیا نمی شه . زیاد سخت نگیرید اگر بخوایم سخت بگیریم هیچ کاری رو نمی تونیم شروع کنیم .باید شروع کرد و نهایت تلاش رو برای خوشبختی بچمون انجام بدیم.البته این نظر شخصی من هستش شاید خیلی ها مخالف باشن

بارون بهاری(مریم) شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 13:19

نظر بالایی برا منه یادم رفت اسمم رو اول بزنم

نازنین مریم شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 15:11 http://morgheasir.persianblog.ir

من دلم میخواد یه نی نی داشته باشم که بتونم بهش محبت کنم اونم به من محبت کنه..نمیدونم چرا حس میکنم فقط پدر ومادر و فرزند هستن که برای هم میمونن...حس میکنم اگه هیچ وقت بجه نداشته باشم خیلی خیلی تنهام هر چند الان بچه ها که میرن سر خونه زندگیشون مادر و پدر کلا فراموشش میکنن..نمیدونم شاید واقعا ما خانوما زمینی نیستیم و تو رویا سیر میکنیم

تینا شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 15:56

هر وقت به بچه دار شدن فکر میکنم یاد حنه (همسر عمران) می افتم که بچه اش رو یعنی حضرت مریم رو قبل از بدنیا اومدن تماما به خداوند بخشید (حالا از خود خداوند بوده ها) اما نیت مهمه.... و اینطوری بود که هیچوقت مریم رو نمی دید و فقط از دور نگاهش می کرد و دلتنگیش رو تسکین میداد.... این یه تمثیله به نظر من ... یعنی هدیه ای عزیز به خداوند دادن که می تونه صورتهای مختلفی هم داشته باشه... مثلا تمام هم و غم تو این باشه که کسی رو تربیت کنی که یگانگی رو در جهان به تحقق برسونه.... خواسته ای بزرگ... بدون کوچکترین رگه ای از خودخواهی .... یعنی نه بخاطر اینکه دوستم داشته باشه... نه بخاطر اینکه تنها نباشم.... نه به خاطر حرف مردم... نه به خاطر گرم شدن زندگیم.... به خاطر خداوند و تنها خداوند .... و این لازمه اش اینه که آدم به اون درجه از رشد و تعالی رسیده باشه که مسئولیت خیلی بزرگ تربیت یک انسان رو بعهده بگیره .....

تینا شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 15:58

راستش من هم خیلی حس مادر شدن رو دوست دارم.... اما این موضوع رو تماما و تماما مسئولیت می بینم... مسئولیتی که هنوز براش آماده نیستم...

ترانه شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 21:18

سلام مستانه جان..من خواننده خاموش وبلاگت هستمگلم من چندتا سوال ازت داشتم اگه بهم جواب بدی لطف بزرگی کردی,تا اونجا که مطلعم و خودت گفتی فکر کنم دانشگاه مجازی درس میخونی میخواستم اطلاعاتی در مورد این دانشگاه برای مقطع ارشد بدست بیارم و چندتا سوال ازت دارم:1-انتخاب رشته های مجازی کی هست؟از کی شروع میشه؟وتوسط چه دانشگاههایی ارائه میشه؟2-از کجا باید متوجه اعلام ثبت نام دانشگاه مجازی بشیم؟یعنی آگهی شون رو کجا میزنن و چجور اعلام میکنن؟3-در مورد هزینه های ترمش کمی بگو ,بیشتر از آزاده یا اندازه آزاده؟
پیشاپیش از همکاریت متشکرم

ایمیلت رو برام می‌ذاری؟

غزل شنبه 9 بهمن 1389 ساعت 23:05 http://delneveshtehaye222.blogsky.com

والا تو هرجا بری خیلی ها مثل همون بغل دستیت ژیدا میشن که از زمین و زمان می نالن.. چند روز پیش یکی نشست کنارم. گفت فلان جا کجاست؟؟ گفتم نمی دونم والا. بعد گفت خب میدون x کجاست؟؟ گفتم به خدا من شهر شناسیم بده.. نمی دونم. نگو ایشون اسم زمان قرقر خان محله ها رو می گفتن. آخرشم شنیدم داشت به یکی دیگه میگفت بچه های این دور و زمونه انقدر کلاس دارن جواب نمیدن.. هیچی هم سرشون نمیشه..بنده خدا خانومه نگاه میکرد به من و می خندید..
قضیه مادر شدنو دمت گرم امتحان کن به منم بگو..

آرام یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 01:08

من یه مدت نبودم، حالا که داشتم پستها رو یکی یکی میخوندم تا برسم به آخرین پستی که خونده بودم یه پست رونمایی دیدم که صد البته بسیار مشتاق دیدنش هستم،
اگر امکان داره رمزش و برای من هم ارسال کنید.

fafa یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 09:23 http://www.longliveahmad.blogf.com

ایشالا مادر که شدی به جواب خیلی از سوالات می رسی اما یه مادر که آگاهانه این راه رو انتخاب کرده...

بارون بهاری(مریم) یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 11:04

وای خدا جون چقدر همه خانم ها مثل من دلشون نی نی مخواد امان از این همسران با مسئولیت که اگه بزاریم اون ها زمانش رو تعیین کنند کلی پیر شدیم تازه اگه توانایی بارداری هم داشته باشیم دیگه حال و حوصله و نشاط الان رو نداریم خودمونیما ما هم البته تحت تاثیر اونا یکم همه چیز رو داریم سخت میگیریمپس بیایم همه خانم ها با هم دست به دعا بر داریم و از خدا بخواهیم این همسران نازنین رو راضی کنه و یه نی نی خوب به هر که دلش میخواد بده و ما هم حس قشنگ مادر شدن رو درک کنیم
اممممممممممین خدا جون

آفاق یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 11:55

این یه چرخه اس. ما فرزندیم و روزی فرزند خواهیم داشت. هنوز انتظارات پدر و مادرهامون رو براورده نکرده منتظریم فرزندمون انتظارات مارو برآورده کنه. برای رهایی از تنهایی و گرما بخشی بچه دار دن خیلی حس موقتیه به نظرم. چون مثل خیلی چیزهای دیگه عادی می شه. باید هدف داشت. هیچ مسئولیتی از این شیرین تر و بزرگتر نیست که مسئول تربیت و پرورش یک انسان باشیم. این یه فرصته که خدا بهمون داده. این روزها همه منتظر این هستیم که بتونیم برای بچه ای که قرار بیاد قبل از اومدنش بهترین امکانات مادی رو فراهم کنیم ولی به نظر من قبلش باید تا جایی که می تونیم دانشمون رو بالا ببریم.
و اینو بدونیم فرزند یه امانته دست پدر و مادر. اون خودش انسانه و ازاده. و هر خصوصیتی که داره خواسته و ناخواسته ما بهش دادیم و نباید هی بازخواستش کنیم

نرگس یکشنبه 10 بهمن 1389 ساعت 17:08 http://fereshtekuchulu.blogfa.com

من که ترجیح میدم صبر کنم تا مادر بشم ببینم چه حسی دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد