مسئله پیچیده!


یه عادت بدی دارم که البته خیلیا دارن! اونم اینه که کارام رو می‌ذارم توی آخرین زمان ممکن انجام می‌دم. دلیلم هم البته به نظرم منطقیه! مثلا حساب می‌کنم می‌بینم برای پروژه‌ای که هفته دیگه باید تحویل بدم دو روز زمان لازم دارم. پس تا دو روز مونده به تحویل پروژه کاری انجام نمی‌دم!‌ دلیل منطقیم هم اینه که خدا رو چه دیدی شاید تا اون موقع یه اتفاقی افتاد، اون روز تعطیل شد، یا دنیا کن فیکون شد! یا هرچی... اون وقت من دو روزم رو بیخودی هدر دادم.


حالا یه مشکلی دارم. اونم اینه که فردا یا هفته دیگه سمینار دارم! و الان چون نمی دونم سمینارم فرداست یا هفته دیگه دست و پام رو گم کردم و نمی دونم باید خودم رو آماده کنم یا نه!


واقعا آدم با چه مسائل پیچیده ای باید تو زندگیش دست و پنجه نرم کنه!

 

نظرات 12 + ارسال نظر
فیروزه سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 12:29

به قول بابا اتی: من رو توی این موقعیت های سخت قرار ندید

خانم سین سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 12:33

تمام درد ِ من هم از این اخلاقه که البته تو خودم نیست!

آلما سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 13:27

راست میگی
تازه با برنامه ریزی هم بعضی از این بحرانها!! حل نمیشه

سلانه سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 14:06

سلاممممممممم:)
آخ که اشک توی چشمام حلقه زد برای این مسائل پیچیده ت مستانه.. واقعن تو چه روحیه قوی و محکمی داری که با این مسائل دست و پنجه نرم میکنی!! :دی

رها-ستایش سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 14:55

واقعا من موندم تو چطوری این همه رو چطوری تحمل می کنی

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 20:38

سلام مستانه جون .اولآ سال جدید مبارک .بعدم خوشحالم مسافرت خوبی داشتین و خوش گذشته.
دست آخر ، مادر تو که منو کشتوندی با این مشکلات عدیده ای که داری

تنهایی پرهیاهو سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 21:08 http://khoneye-dele-mane.blogfa.com/

دقیقا مثل من با این تفاوت که من توقع ندارم کن فیکون بشه یا تعطیل میگم شاید فرجی شد و یه تحقیقی مقاله ای آماده از اون بالا افتاد و همیشه تا دقایق آخر در حال تکاپو ام

سایه سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 22:13

سلام مستانه جون
خواستم خیلی خیلی تشکر کنم بابت اینکه آدرس جدید وبلاگتون رو برای منم فرستادید. واقعاً خیلی خوشحالم که بازم میتونم بخونمتون

[ بدون نام ] سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 22:44

مستانه جان خیلی خندیدم.
خیلی بهم شبیهیم...امون از اون زمانایی که موعد تحویلشو میندازن جلو...
راستی من غالبا خاموشم. خیلی خوشحالم که هم نیاز به جابجایی خونتون برطرف شده و هم اینکه از سفر به سلامت برگشتی و میتونم دوباره پستاتو بخونم.

صدا سه‌شنبه 23 فروردین 1390 ساعت 22:45

مستانه جان خیلی خندیدم.
خیلی بهم شبیهیم...امون از اون زمانایی که موعد تحویلشو میندازن جلو...
راستی من غالبا خاموشم. خیلی خوشحالم که هم نیاز به جابجایی خونتون برطرف شده و هم اینکه از سفر به سلامت برگشتی و میتونم دوباره پستاتو بخونم.

آزاده چهارشنبه 24 فروردین 1390 ساعت 21:30 http://dalanebehesht.blogfa.com

آ قربونه خودتو مسائل پیچیده ات

قاسم پنج‌شنبه 25 فروردین 1390 ساعت 18:55 http://altapeh.blogfa.com

این است تمام ادمیت :

حسرت دیروز ، حرص امروز و دغدغه فردا . . .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد