کلاهبرداری؟


از حسینیه ارشاد که اومدم بیرون هی بارون تندتر و تندتر شد. بدون هیچ عجله ای تمام راه رو تا اتوبان همت قدم زدم و به راننده هایی نگاه کردم که شیشه ها رو داده بودن بالا تا مبادا یه قطره بارون بهشون بخوره. وقتی رسیدم توی همت خیس خیس بودم و پر از انرژی. چند دقیقه بعد متین رسید و سوارم کرد. متین هم مث تمام راننده ها شیشه رو داده بود بالا. شیشه رو کشیدم پایین و شروع کردم به حرف زدن. به شلوغ کردن. به خندیدن.

متین اما بی حوصله بود. درست و حسابی جوابم رو نمی داد. درست و حسابی نمی خندید.

- چی شده؟ خسته ای؟

- نه خوب بودم؟

- بودی؟

- اومدم ماشین رو دربیارم دیدم جریمه ام کردن.


راستش به جریمه شدنش عادت دارم. همیشه هم جریمه شدنش به خاطر توقف ممنوعه. تقصیری هم نداره. دور و بر شرکت واقعا جای پارک گیر نمیاد. به جریمه شدنش عادت دارم ولی به اینکه به خاطر جریمه شدن بهم بریزه نه.


- توی کوچه پارک کرده بودم. جلوی در شرکت. یعنی هیچ دلیلی نداشته که جریمه ام کنن. از این عصبانیم.


سعی می کنم صبر کنم تا خودش کم کم آروم شه. ولی بهش حق می دم که عصبانی باشه. جلوی سوپری می گم وایسه. یک کمی خرید می کنم و میام تو ماشین. می بینم متین از این رو به اون رو شده! 


- چی شد یهو؟


برگه جریمه رو نشونم می ده. می گه شماره ماشین رو اشتباه زدن. نگاه می کنم، اشتباه زدن، ولی نه اینکه یکی دو رقمش اشتباه باشه. کلا یه چیز دیگه است.


- چه عجیب


بعدا به این نتیجه می رسیم که احتمالا یکی جریمه شده، بعد گشته همون دوروبر یه ماشین هم رنگ و هم مدل پیدا کرده و برگه جریمه ش رو گذاشته روش. با این فکر که احتمال اینکه آدم به شماره ماشین دقت کنه خیلی زیاد نیست و بدون توجه می ره و برگه جریمه رو پرداخت می کنه! طرف آدم باهوشی بوده...


متین برگه رو ریز ریز می کنه و می ریزه دور.

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نرگس پنج‌شنبه 8 اردیبهشت 1390 ساعت 16:49 http://kho0namo0n.blogfa.com

عالی بود. دقتتونو می گم. شاید اگه من بودم اون آدمه به مقصودش می رسید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد