شب از ساعت یک و دو که می گذره شعور آدم تحلیل می ره. حداقل برای من که اینطوریه. در عوض احساساتم غلیان می کنه! یعنی اصلا نباید کارایی رو که به شعور نیاز داره بذارم برای اون ساعت شب، چون مطمئنا وقتی صبح یه بار دیگه به کاری که کردم و نتیجه اش نگاه کنم سخت پشیمون می شم.
دیشب ولی حواسم نبود! نصف شب بود و دلم برای یکی از معلمهام که باهاش رودربایستی هم دارم خیلی تنگ شده بود و احساساتم غلیان کرده بود و خلاصه وقتی به خودم اومدم که یه ایمیل کاملا احساساتی و تا یه حدی عاشقانه براش نوشته بودم و send رو هم زده بودم. البته اون موقع به نظرم خیلی هم کار قشنگی کرده بودم.
ولی حالا هی ایمیلی رو که زدم می خونم، هی انگشت حسرت به دهان می گزم! آخه اینا چیه نوشتی دختر؟ خانم معلم چی فکر می کنه با خودش!؟!
فقط هی خدا خدا می کنم این ایمیلش قدیمی باشه و ازش استفاده نکنه و به این زودیا سراغش نره.
ان شاالله ایمیلش قدیمی شده
سلام مستانه جان. اولا ایشالا که به قول خودت ایمیلش قدیمی شده باشه. بعدش هم گیرم که به دستش برسه. نباید خودت رو ناراحت کنی چون احساسات واقعی تو بهش گفتی بدون این که خجالت بکشی و بخوای خودت رو سانسور کنی.
مستانه جون میشه بگی سریال Desperate Housewives رو از چه سایتی می تونم دانلود کنم؟
ولی من میگم اون لحظه هایی که فقط صدای احساست رو میشنوی و منطقت خواب بوده ....قشنگتر مینویسی...قشنگتر میشنوی و حرف میزنی...مطمئنم!