انگشت حسرت


شب از ساعت یک و دو که می گذره شعور آدم تحلیل می ره. حداقل برای من که اینطوریه. در عوض احساساتم غلیان می کنه! یعنی اصلا نباید کارایی رو که به شعور نیاز داره بذارم برای اون ساعت شب، چون مطمئنا وقتی صبح یه بار دیگه به کاری که کردم و نتیجه اش نگاه کنم سخت پشیمون می شم.


دیشب ولی حواسم نبود! نصف شب بود و دلم برای یکی از معلمهام که باهاش رودربایستی هم دارم خیلی تنگ شده بود و احساساتم غلیان کرده بود و خلاصه وقتی به خودم اومدم که یه ایمیل کاملا احساساتی و تا یه حدی عاشقانه براش نوشته بودم و send رو هم زده بودم. البته اون موقع به نظرم خیلی هم کار قشنگی کرده بودم.


ولی حالا هی ایمیلی رو که زدم می خونم، هی انگشت حسرت به دهان می گزم! آخه اینا چیه نوشتی دختر؟ خانم معلم چی فکر می کنه با خودش!؟!



فقط هی خدا خدا می کنم این ایمیلش قدیمی باشه و ازش استفاده نکنه و به این زودیا سراغش نره.

 

نظرات 3 + ارسال نظر
زهرا شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 08:27 http://Zizififi.persianblog.ir

ان شاالله ایمیلش قدیمی شده

میرزا بنویس شنبه 10 اردیبهشت 1390 ساعت 20:08 http://daftardastak.persianblog.ir

سلام مستانه جان. اولا ایشالا که به قول خودت ایمیلش قدیمی شده باشه. بعدش هم گیرم که به دستش برسه. نباید خودت رو ناراحت کنی چون احساسات واقعی تو بهش گفتی بدون این که خجالت بکشی و بخوای خودت رو سانسور کنی.
مستانه جون میشه بگی سریال Desperate Housewives رو از چه سایتی می تونم دانلود کنم؟

شهره یکشنبه 11 اردیبهشت 1390 ساعت 12:21 http://http://kocheyezendegi.blogfa.com/

ولی من میگم اون لحظه هایی که فقط صدای احساست رو میشنوی و منطقت خواب بوده ....قشنگتر مینویسی...قشنگتر میشنوی و حرف میزنی...مطمئنم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد