عاشق غروبهام که هوا یک کم خنک می شه و زیر انداز رو می برم و پهن می کنم توی ایوون و با یه دست بالش و کتابم رو دستم می گیرم و با یه دست سبد گوجه سبز رو.
می رم و دراز می کشم و زل می زنم به آسمون و فکر می کنم اگه قرار باشه توی زندگی بعدی تبدیل به یه موجود دیگه بشم، دلم می خواد یه پرنده بلند پرواز باشم که می تونه تا بالاترین نقطه آسمون اوج بگیره.
منم عاشق ان تراسی شدم که تو عکست بود-همونه دیگه تراستون؟
تصورش هم قشنگه
ما خونه چون مشرفه نمی تونیم تو تراس مراس بریم..خوش به حالتون که تراس دارین
جالبه
چه جالب کمتر کسی رو دیدم دور و برم به تناسخ اعتقاد داشته باشه من قلباْ آرزو میکنم که زندگی بعدی نداشته باشم و همونجا بمونم
مستانه جونم روزت مبارک