یکی از کارهای موردعلاقهی من ساک بستنه! البته اوایل ساک بود، الان مدتیه شده کولهپشتی. اول اول که یه چمدون بود که حتی تو صندوق عقب ماشین هم جا نمیشد! بعد شد یه چمدون کوچیکتر، بعدتر شد یکی از این ساکهای برزنتی سبک و حالا شده یه کولهپشتی کوچولو!
خلاصه یکی از کارایی که توی این سه سال توش پیشرفت داشتیم سبُک سفر کردنه...
حالا هم دارم کولهپشتیمون رو آماده میکنم و وسایل لازم رو میریزم توش. البته سفری در کار نیست. فقط یه برنامهی کوهنوردی - جنگلگردیِ هیجانانگیزه که از امشب شروع میشه و تا فردا شب ادامه پیدا میکنه. راستش بیشترین هیجانش برای من شب رو توی طبیعت گذروندن و احتمال روبهرو شدن با حیوانات اهلی و وحشیه! یعنی همش تصویر این فیلمها میاد جلوم که آتیش روشن میکنن و نوبتی کنار آتیش نگهبانی میدن که گرگی، گرازی چیزی حمله نکنه!
منم عاشق کوله پشتی هستم وقتی توش وسایلتو میذاری هیچ نظمی نمیخواد بی قید و شرط هرچی که دوست داری میتونی داخلش بذاری....به چه سفر خوبی برگشتی حتما از خاطرات سفرت بگو
حسابی بهتون خوش بگذره
سفر خوش بگذره..
نمیدونم خودتونم حس میکنید این آرامشی که توی "بادبادک"تون هست رو؟.. نوشته های نرم، روان، و لطیف.. حتی از دغدغه هاتونم به جای کوه، کاه میسازید... من خیلی دوست دارم بادبادک رو..مستانه رو.. کوهنوردی خوش بگذره
خوشحالم که این جوری می بینی. امیدوارم زندگی تو هم لطیف و با ملایمت بگذره