زندگانی

  

* چالش اول رو که واکسن بود به سختی پشت سر گذاشتیم، یعنی سه روز حال علی بد بود و تب و تهوع داشت و یکسره هم ناله می‌کرد! دقیقا عینهو یه مرد وقتی مریض می‌شه!! بعد از اینکه علی بهتر شد من یک کمی مریض شدم و نتیجه‌اش شد کم شدن شیرم و گرسنه موندن علی و نق زدن‌های مدامش.


* چهارشنبه بردیم و ختنه‌اش کردیم که خدا رو شکر این یکی خیلی آسون گذشت و بعد از یکی دو ساعت حالش خوب خوب بود و انگار نه انگار.


*  امروز دیدم بعد از چند روز توی خونه موندن حوصله‌مون خیلی سر رفته، دیگه گذاشتمش توی کالسکه و رفتیم یه دوری زدیم. قبلا هم با کالسکه برده بودمش بیرون ولی اون موقع هنوز خیلی کوچیک بود و به محض اینکه توی هر وسیله متحرکی قرار می‌گرفت خوابش می‌برد. این بار ولی کاملا بیدار و سرحال بود و با چشمهای گرد ماشینها و آدمها رو نگاه می‌کرد.

  

* یکی از کارای بامزه‌ای که علی می‌کنه اینه که از خواب که بیدار می‌شه، قبل از اینکه نق بزنه و گریه کنه خوب دور و برش رو نگاه می‌کنه. یعنی قشنگ سرش رو 180 درجه می‌چرخونه و همه خونه رو وارسی می‌کنه. اگه من رو پیدا کنه خیالش راحت می شه و شروع می کنه به مک زدن دستهاش که یعنی گرسنمه. ولی اگه پیدام نکنه گریه رو سر می‌ده.

 

* خلاصه اینم از زندگانی ما توی این روزهای پاییزی آلوده!

 

نظرات 13 + ارسال نظر
فلفل بانو یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 12:23

آخی عزیزم حسابی پس مرد شده برای خودش ماشالله تند تند براش صدقه بده و اسفند دود کن دوستم

ماجراهای مریمی یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 13:01 http://merrymiriam.persianblog.ir/

چه باشخصیت‌ه بچه‌ت ((:

ماجراهای مریمی یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 13:01 http://merrymiriam.persianblog.ir/

عکس این بالا رو خیلی بامزه‌ست

مهرگل یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 13:04

خوبه که با دیدنت هم اروم میشه مثل بعضی بچه ها نیست که حتما باید تماس داشته باشند

سوسن جعفری یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 13:04

عزیزم این هدرت چقده نازه

خدا حفظ کنه علی آقا را ... همیشه قبل از اینکه ببریش واسه واکسن قطره استامینوفن بده بهش اینطوری عوارض بعد از واکسنش خیلی کمتر میشه.
از طرف من ببوسش :*

ستایش یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 13:51

مبارک باشه علی آقا دیگه از این کارا می کنی دیگه.
زهرا جون خواستم یه فضولی بکن بگم که سعی کن این روزا علی کوچولو رو کمتر بیرون ببری اعلام کردن که امروز و فردا سطح آلودگی هوا خیلی بالاست ببخشیدالبته ها .

فیروزه یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 14:05

خانوم یه وقت میشه بدید به ما که شما و علی آقا رو از نزدیک ببینیم؟

نارنجدونه یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 15:38

قربونش برم من میشه منم با فیروزه بیام

sahar یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 15:39

akhay azizam ,mashala khaili pesare goli dari.

سودابه یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 17:17 http://donyayeinroozayeman.blogfa.com/

وای عزیزم چه علی آقا بامزه اس.
عزیزم بچه داری خیلی سخته؟ من که خیلی می ترسم.

تینا یکشنبه 12 آذر 1391 ساعت 23:32 http://yerooz-ye.....

ای جان. شیرینه این روزها گوارای وجودت مادر مهربون ایشالا همیشه تنش سالم باشه کوچولوی پاکمون. علی جان هممون یه عالمه دوست داریییییییییم

گل نسا دوشنبه 13 آذر 1391 ساعت 08:31


چه روزهای شیرین

راستی، عکس بالایی خیلی بامزه است

[ بدون نام ] جمعه 8 دی 1391 ساعت 08:59

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد