نباید خسته باشم... نباید بی حوصله باشم... هفته خوبی رو گذروندم... هم یکشنبه و هم امروز رو با دوستهای خیلی عزیزی گذروندم...علی هم این روزها از همیشه آرومتر و منطقی تره...یک برنامه مرتب داره...یک کمی شیر می خوره... یک کمی باهاش حرف می زنم و می خنده... یک کمی برای خودش بازی می کنه و یه حرکت جدید کشف می کنه... یواش یواش نق نق می کنه... یک کمی شیر می خوره و می خوابه! خداییش بچه از این منطقی تر؟!
نباید خسته باشم...نباید بی حوصله باشم... ولی بی حوصله ام و خسته... خیلی خسته...
بله که علی فندق ما بچه منطقی هست اما مامان این فندق احتیاج داره یه زمانهایی فقط برا خودش داشته باشهتا به خودش برسه.انوقت می بینه چه شاد و شنگول می شه
من احساس می کنم تو دچار افسردگی بعد از زایمان شدی مستانه... چطور ممکنه کسی که 800 تا پست با موضوع "زندگی جاریست" داشته و تمام روزمرگیها رو قشنگ می دیده و می نوشته و لذت می برده، حالا از نوشتن اولین حرکات و کارهای پسرکش و ذوق مادرانه ش نخواد بنویسه یا به نظرش جذاب نیاد؟؟ برای من یکی که نه تنها جذابه که بهم شوق زندگی میده... عواطف مادرانه م رو بیدار می کنه و آماده م می کنه برای مادر شدن... حتی اگه 4 سال دیگه باشه وقتش:)
به خودت برگرد...
حتماًکتاب خوندنت کم شده