* این دنیا دنیای عجیبیه. گاهی یه چیزهایی به هم ربط پیدا میکنه که هیچ وقت آدم فکر نمیکنه این دوتا ممکنه به هم ربطی داشته باشن. یه اشتباهی میکنی و نتیجهاش رو یه جای دیگه میبینی. سعی میکنی یه چیزی رو درست کنی یه چیز دیگه و یه جای دیگه درست میشه. کلا سیستم قشنگ و جالبیه ولی خب بعضی وقتها پیدا کردن این رابطهها و این نخهای نامرئی واقعا کار مشکلیه.
* دیشب قبل از خواب داشت "نیما نهاوندیان" و مراسمش رو نشون می داد. تا صبح همش داشتم خودم رو توی تابوت و قبر و ... تصور میکردم. یه موقعی به نظرم مرگ خیلی چیز سهمگینی بود. ولی راستش حالا دیگه به اندازه قبل برام ابهت نداره و ترسناک نیست. تنها چیزی که ازش میترسم پشیمونیه و حسرت.
* دیروز بعد از سالها وقتی رفتم روی ترازو دهگانش رقم 5 بود. لذتبخش بود. خیلی لذتبخش. یکانش هم اگه یه روز 5 رو نشون بده که دیگه نورعلی نوره.
* پاییز سختی بود پاییز امسال. با وجود شیرینی علی اما روزا کند و طولانی و تلخ و سخت گذشت. کاش زمستونش بهتر از پاییز باشه.
سلام.
مستانه جان این کم شدن دهگان ترازو علتش رژیم و ورزشه یا همون تلخی و سختی پاییز؟
شیر دادن + تلخی و سختی پاییز.
چطوری بعد از زایمان زیر 60 کیلویی؟ (آیکون خوش به سعادتت)
شیر دادن وزن رو خیلی پایین میاره.
سلام. جواب دادن به کامنهتا انگیزه میده برای کامنت گداشتن. مرسی که انگیزه میدی
مرسی که کامنت می ذاری :)
مستانه خیلی خوبه تونستی این همه وزن کم کنی عزیزم.اینم از مزایای شیر دادنه خب..ایشالا از این به بعد روزهای خوب و شیرین در انتظارت باشه عزیزم
واقعا مزیت بزرگی هم هست.
مرسی. ایشالا
با مورد 2 به شدت موافقم و
منم منتظرم که یه روزی ترازو بهم تا 5 روکنار هم نشون بده...:)
ایشالا به زودی ببینیش :)
وایییی یکی رو بدید من شیرش بدم...خوش به حالت من باید خود کشی کنم که ده گان ترازو 5 بشه
من قبلا خودکشی هم می کردم نمی شد.
ایشالا که هر روزت بهتر از روز قبل باشه ...
خودت خوبی؟ اس ام اس هام بهت دلیور نمیشه
خوبم. چرا نمیشه؟ گوشیم مشکلی نداره.
عجب! وزن و ترازو و دهگان 5 قاعدتا باید مساله مهمی باشد که همه از این متن 13 خطی ، به آن می پردازند. من شاید آدمی غیرعادی ام. چون دهگان 6 یا 7 ترازویم برایم کمتر از حسرتی که در هنگام مرگ ذکر شد، اهمیت دارد!
شاید دلیلش کم بودن اهمیت اون بند نباشه بلکه این باشه که ادمها خیلی دوست ندارن راجع بهش حرف بزنن. گرچه بهش فکر می کنن...
اول بذار بابت پ. ن ذوق کنم
.
ترس من از مرگ هم شاید به همین حسرت و پشیمانی بر می گرده ..
امیدوارم هیچ حسرتی پیش رومون نباشه
آفرین دختر چه باربی ای شدی
قبول دارم... پاییز سختی بود
باربی مال وقتیه که 5 بشه 4
البته اینجاشم خیلی لذت بخش "سعی میکنی یه چیزی رو درست کنی یه چیز دیگه و یه جای دیگه درست میشه."
اوهوم. خیلی...
مرگ واقعا ترسی نداره به جز به خاطر همون دلیلی که شما گفتی
راجع به روابط بین اتفاقات هم بگم که همین هماهنگی ها باعث میشن زندگی قشنگ باشه
البته ترسهای دیگه ای هم داره. جدا شدن از همه تعلقات. رفتن به یه جای ناشناخته.
واقعا راست می گی این روزا مرگ از آب خوردن هم راحتتر شده مخصوصا توی جوونا نمی دونم چه بلایی داره سرمون می یاد . امیدوارم که شیرینیای زمستون تلخی پاییزتو بپوشونه عزیزم.
دقیقا. یه سکته و تموم! انگار نه انگار که این آدم قبلش داشته سرحال زندگی می کرده.
مرسی عزیزم
ایشالا
احوال مادر نمونهء خوش هیکل
خداییش نه نمونه ام و نه خوش هیکل! ولی حالم خوبه.
یعنی میشه منم وقتی شیر دادم عدد دهگانم ۵ باشه!
مستانه جون امیدوارم زمستونت مثل عسل شیرین باشه عزززززززززززززززززززیزم
راستی چی کار کردی که تونستی شیر بدی و شیر داشتی ؟ راهنماییم میکنی ؟
میشه. چرا نمیشه؟
والا کار خاصی نکردم. خیلی فکر نکنم دست خود آدم باشه. فقط همون روزهای اول باید کاری کنی که هر طوری هست بهش شیر بدی.
دیدم که جواب میدی گفتم واست بنویسم که
شبت بخیر مستانه جان
امشب تو هم به خیر محیا جون
منم بعد از مدتها وقتی رفتم رو ترازو و یکانش ۵ بود کلی خر کیف شدم
وااای خوش به حالت. من آرزومه یکانش بشه 5
خواهش کوچکی بود عزیزم ممنونم از این همه مهربونیت
مامانی جونم الان بهتره به علی فکر کنی به چیزهای تلخ فکر کردن زمستون رو سردتر میکنه
راست میگی اینقدر جوونا با هزاران دلیل از دنیا می رن و سن مرگ پایین اومده میبینی مرگ هم ابهتش مثل سابق نیست
همینه میکن هر چیزی قدیمیش بهتره))))
این جوری خیلی بهتره. خودمم تازه لذتش رو کشف کردم.
سعی می کنم بهش فکر نکنم.
فلفل بانو جون خوردن ماست و کلاً لبنیات به شیردهی بهتر کمک میکنه
فلفل جون شنیدی؟
خوب خدا رو شکر که لذت میبری عزیزم