اینکه آدم کمبود وقت داشته باشه یه مزیتهایی هم داره. مثلا اینکه دیگه نمی تونه تند تند کتاب بخونه و وقت نداره روزی چند صفحه بیشتر بخونه. این جوری توی طول روز اون چند صفحهای رو که خونده بیشتر مزه مزه میکنه و بهش فکر میکنه.
دارم "قیدار" رضا امیرخانی رو میخونم. آروم آروم میخونم و آروم آروم هم ازش لذت میبرم. عاشق خلاقیت امیرخانیام کلا. هر کدوم از کتابهاش یه سبک و یه مدل متفاوتی داره. این یکی هم یه جور دیگه متفاوته و به نظرم خیلی خلاقانه.
خلاصه قیدار رو دوست دارم و خوشحالم که وقت ندارم که تند تند بخونمش.
آدمی که یکبار خطا کرده باشد و پاش لغزیده باشد و بعد هم پشیمان شده باشد مطمئنتر است از آدمی که تا به حال پاش نلغزیده.
این حرف سنگین است، خودم هم میدانم.
خطانکرده تازه وقتی خطا کرد و از کارتن آکبند در آمد فلزش معلوم میشود اما فلز خطاکرده رو است، روشن است، مثل این کفِ دست. کج و معوجش پیداست.
از آدم بیخطا میترسم. از آدم دوخطا دوری میکنم، اما پایِ آدم تکخطا میایستم.
آدم تک خطا...چه جالب
متن قشنگی رو ازش انتخاب کردی مرسی...
آخ از امیرخانی که پدیده است نوشته هاش
هوراااااااااااا.بالاخره تونستم از اداره بخونمت...مدتها بود نمی تونستم خب الان ذوق زده ام...من تاحالا کتابی از امیرخانی نخوندم اما تعریف دست نوشته هاشو خیلی شنیدم.باید برم دنبال کتاباش
من او رو بخون اول. من خیلی دوستش دارم.
حقا که درسته .. آدم تا آزمون پس نده معلوم نیست چه کاره است ..
اوهوم
چندمین کتابی بود که نصفه رهاش کردم...
چرا؟ دوستش نداشتی؟
ارمیا...
و روایت
من زیاد از خط سیر قیدار خوشم نیومد ولی جمله هاش قشنگ بودن
آخی روایت... یادش به خیر...
خیلی زیبا بود. باید کتابشو بخرم.
امیدوارم خوشت بیاد. چون یه ذره سلیقه ایه کتابش
منم این کتاب رو خوندم و واقعا لذت بردم . دوسش دارم. امیدوارم برای تو هم همین طور باشه
ممنون گلم
منم عاشق خلاقیتشم:) مثل بیوتن
مثل من او!
من هنوز نرسیدم قیدار رو بخونم!!
ولی من او را از همه اثارش بیشتر می پسندم!!
من هم من او رو خیلی دوست داشتم و دارم