یه سررسید دارم که هر روز با روان نویسهای رنگ و وارنگ توش از شادیهای هر روزم می نویسم. بعضی روزها حجم و تعداد شادیهام خیلی زیادن. بعضی روزها اما اونقدر سهمگین اند که پیدا کردن یه شادی کوچیک هم توش سخت می شه اما به هرحال نمی ذارم توی اون روزها هم صفحه سررسید خالی بمونه. بالاخره یه چیزی پیدا می شه. همین که متین هست و علی هست و خانواده هامون هستن و سلامتی هست و ... می شه شادیهای روزهای سخت.
امروز اما از نوع روزهاییه که شادیهاش توی سررسید جا نمی شه.
- یه روز اردیبهشتی با هوای ناب بهشتی. توی حیاط خونه. صدای رعد و برق از یه جای دور. صدای گنجشکها لابه لای شاخه های درخت چنار روبه روی خونه. باد خنک. گلهای بنفشه توی باغچه. یه رگبار تند. خیس شدن. و علی که صورتش رو گرفته رو به آسمون تا کشف کنه آبی رو که از آسمون می ریزه.
- روز اول رجبه و حس می کنم آغاز روزهای خوبیه. حس می کنم خیلی چیزها توی این سه ماه بهتر و بهتر می شه. دلم و پشتم به خدا گرمه.
شادیهایت همیشه بیشتر.ایشالله که اوضاع بهترشه.
ممنون عزیزم
ایشالا که همینطوره این ماه پربرکت برای همه خوش یمن باشه :)
ایشالا برای تو هم...
مثه نوشته های مستانه سالهای قبل :) شیرین و با صفا
مستانه جان یه سوال تخصصی دارم بالام جان
سرویس feedburner گوگل چه کاری میکنه به چه دردی میخوره؟
یه فید برای سایت یا وبلاگ می سازه. بیشتر به درد اونایی می خوره که دامنه خودشون رو دارن. وگرنه بلاگفا و بلاگ اسکای و ... خودشون فید دارن
به امید خدا امیدوارم که هر چی که از خدا می خوای همون بشه برات عزیزم. از این روزات لذت ببر ما که مجبوریم تو اداره بشینیم و هیچکدوم از این زیباییها رو نبینیم .
نوشتهات پر از انرژیه، آفرین که قدر شادیهاتو می دونی و برای شاد شون منتظر یک اتفاق خاص نیستی، آفرین به تو که داشتهات برات عادی نمیشه و تو روزمره گیر نمی افتی
چقدر این پست حس های خوبی داشت مستانه جونم خوشحالم واست
ممنونم راما جان
وای عاشقتم مستانه....
لطف داری عزیزم
الهی شکر