سلام
حال شما؟ احوال شما؟ خوبین؟ خوشین؟ نماز و روزه هاتون قبول! عیدتون مبارک.
انقدر ننوشتم که واقعا یه سلام و احوالپرسی می طلبید!
ما هم شکر خدا خوبیم. مخصوصا که جای شما خالی بیشتر روزها توی خونه ایم و زیر باد مستقیم کولر! البته گاهی حوصله مون سر می ره و می زنیم به کوچه و خیابون. ولی همین که پامون می رسه به حیاط سخت پشیمون می شیم و بر فرض تا سرکوچه می ریم نونی می خریم و دوباره سریع برمی گردیم توی خونه.
توی خونه هم تا نزدیک افطار سعی می کنم زیاد تلویزیون روشن نکنم. کامپیوترم گرچه روشنه ولی جرات اینکه بشینم پشتش رو ندارم. کتاب هم وقتی دستم می گیرم باید از خیر جلدش و ... بگذرم.
خلاصه همه چیز خلاصه می شه به بازی کردن با علی. سحری پختن و گاهی هم گوش کردن به سخنرانیهای صوتی تا متین بیاد و حوصله سر رفته مون برگرده سر جاش...
این همون مامان مستانه اکتیوه که خونه نشین شده آدم باورش نمیشه بابا
چه می کنه این علییییییییییییییییییییییی کوچولو
وای از دست این گرما که همه رو کلافه کرده مخصوصا روزه دارا رو. بازم خدا رو شکر.
همون بهتر که توی این هوا نری بیرون..
من که این روزا همش جوجه پنزاریم!
هههه
گفتم انقدر در کوکب خانوم بودنت غرق شدی که یادت رفته اینترنت و وبلاگی هم هست!