تصمیم عاقلانه


پارسال می خواستم پسرک رو بذارم مدرسه ای توی لواسون. دلیلش هم این بود که تعریف ازش زیاد شنیده بودم و به نظرم به اون چیزی که برای من ایده آله نزدیک بود.

علاوه بر اون آب و هوای خوشش و همجواری مدرسه با یه رودخونه و ... انگیزه ام رو قویتر می کرد.


پسرک تست داد و قبول هم شد. ولی گفتن با توجه به جثه اش و سنش سال بعد( یعنی امسال) ببریمش برای تست. البته برای اول نه. بلکه برای پیش دبستانی. با همه این تفاسیر متین از اول به اون مدرسه راضی نبود. با اینکه مسیر مدرسه تا خونه ما بیشتر از نیم ساعت نبود اما متین به خاطر جاده بودنش اصلا راضی نبود.


دیگه خلاصه امسال به دلیل اینکه متین راضی نبود اصلا سراغ اون مدرسه نرفتم و توی همین تهران دنبال مدرسه گشتم و مدرسه کنونی هم به نظرم شرایط و اهداف خوبی داشت و ثبت نامش کردیم.


حالا هم مدرسه اش حدود نیم ساعت با خونه فاصله داره و با سرویس میره و میاد. و وای به روزی که پنج دقیقه دیرتر از ساعت همیشگی بیاد، قشنگ قلبم میاد توی دهنم از بس دلم شور می زنه و رخت می شورن و ... و همش با خودم فکر می کنم، خدا رو شکر که متین به اندازه کافی عاقل هست که نذاره من بعضی از تصمیمهای احساسیم رو عملی کنم و بعد خودمم توش بمونم!



نظرات 1 + ارسال نظر
پرنده گولو شنبه 21 مهر 1397 ساعت 16:21

سلام
الهی راه موفقیتش همش اتوبان باشه
بی ترافیک پر از خوشی و شادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد