عطف به پست راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست... دوستانِ همیشه همراه بادبادک از سرِ پند و دلسوزی و خیرخواهی و لطفِ همیشگیای که به مستانهی عزیزِ من دارند، نکاتی را از قبیل کامنت زیر گوشزد کردند:
«مستانه جان شاید من اشتباه میکنم اما به نظرم میاد هرچقدر هم خانواده ات در این مورد اشتباه کنند و یا خانواده ی متین واقعا در محبتشون خالص باشن اشتباهه که تو نظر منفی خانواده ات رو نسبت به اونها به متین و خانواده اش منتقل کنی... متین اینجا رو میخونه نه؟ به هرحال این باعث میشه که از همین شروع کار دیدش نسبت به خانواده ی شما موضع گیرانه باشه.... اونها رو حساب دلسوزیشون به تو که دخترشونی توصیه هایی میکنن که ممکنه درست نباشه و تو هم میتونی ااز این گوش بگیری و از اون یکی در کنی... اما در موردش با متین و یا خانوادش صحبت کردن کار رو سخت تر میکنه... ببخشید که فضولی کردم.... فکر کردم شاید مثل یک خواهر نظرمو بگم کمکت کنه... شاید هر [هم] اشتباه میکنم»
مستانهی جان هم در پاسخ فرمودن که خانوادهی متین -و البته مستانه!- هیچ گاه اینورا گذرشون نمیافته! میمونه متین، که متین هم ضمنِ تائید فرمایشات مستانه، در ادامه نظر خودش رو به شرح زیر خدمتتان عارض میشود:
در بیشتر وصلتهای ایرانی خانوادهی عروس بیشتر از خانوادهی داماد نگران وضعیت آیندهی دخترشون هستند. یه نگرانیِ طبیعی. مخصوصاً اگه وصلت از نوع فامیلی نباشه و یا کلاً درجه بالایی از شناخت بین طرفین وجود نداشته باشه. البته خانوادهی عروس تمام تلاششون رو برای ایجاد شناخت آقای داماد و خانوادهش به کار میگیرند. تحقیقات گستردهای رو از خانواده، محل کار، محل زندگی، همکاران، دوستان، اطرافیان و ... طرف مورد نظر انجام میدن و وقتی به درجه مطلوبی از اطمینان رسیدند،به وصلت راضی میشن. اما همچنان نگرانن. مبادا پارهی تنشون به اون آرامشی که اونا توقع دارند، نرسه. مبادا پشت ظاهر متین این متین و خونوادهی متینش(!) متانتِ باطنی وجود نداشته باشه...!!! مبادا عادی شدن و زیاد شدن روابط مستانه با خانواده متین به ایجاد تنشِ معمول در روابطِ زیاد منجر بشه و ...
من کاملاً به خانوادهی محترم مستانه حق میدم و براشون احترام خاصی قائلم. اونا حق دارن در هر لحظه نگران آیندهی دستهگلشون باشن. تمام تلاشم رو هم به کار میبرم تا نگذارم ناخودآگاهم بر من مسلط بشه و باعث بشه این نوع برخوردهاشون با مستانه -و گاهاً با من- خللی در احترامی که پیش من دارن، ایجاد کنه.
همیشه سعی میکنم به جنبهی مثبت قضیه فکر کنم. خودم رو جای اونها بگذارم و تلاش کنم رفتارشون رو توجیه کنم. به نظر من در روابط انسانی این روش، بهترین روش ایجاد سازگاری با رفتارِ طرف مقابله. شما هم امتحان کنید. سعی کنید با شناختی که از طرفتون به دست آوردین، کاملاً با اون طرف «جایگزین» بشین. بعد تلاش کنید -با توجه به شناختی که طرف مقابل از خود واقعی شما داره- عکس العمل طرفتون رو بازسازی کنید. سعی کنید تمام جوانب رو هم درنظر بگیرید. مثلاً شرایط خانوادگی، نگرش شخصیتی، میزان تاثیرپذیری از اطرافیان و... همه و همه رو توی ذهنتون مجسم کنید. نتیجه خوبی میگیرین. وقتی رفتار طرف مقابل براتون توجیه شد، مطمئن باشید هیچ تغییری در میزان احترامی که برای طرفتون قائل هستید پیدا نمیشه.
به هرحال حس کردم ممکنه از دید عزیزان این مسئله در آینده به عنوان «کنارهای بر راه عشقِ» ما تبدیل بشه. امیدوارم تونسته باشم با ذکر موارد فوق تاکید کنم که:
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست...
کارتون خیلی درسته
مستانه خیلی برات خوشحالم خوشبختیتو بهت تبریک می گم عزیزم
چقدر این اقا متین پسر خوب و منطقی ایه . افرین به انتخابت مستانه
واقعا تبریک میگم به شما
به خاطر طرز فکرتون
مستانه جون ممنونم.خواهرم رفت کپی گرفت ازش.حالا عصری برم بخونم ببینم چیه
متین عزیز سلام... خوشحالم که با این پست قشنگ با شما آشنا میشم... سعی شما در مورد درک شرایط خانواده مستانه جان بسیار قابل تقدیره... هرچند منظور من اصلا این نبود که خدای ناکرده بگم ممکنه شما درک درستی از شرایط نداشته باشی و از مستانه یا خانواده ی محترمش دلگیر بشی... من فقط نگرانم یا بهتره بگم نگران <بودم> که در ناخودآگاه شما این حس ایجاد بشه و ناخواسته در دراز مدت تاثیر خودش رو بگذاره... اما خب کسی به اندازه ی خود مستانه نگران زندگیش نیست و اگر اون با شناخت نسبتا وسیعی که از شما داره تصمیم گرفته این مورد رو با شما در میون بگذاره خوب مسلما حق با اونه و من زیادی وسواس بخرج دادم. در هر حال اگر کار من حتی ذره ای بوی دخالت میداد شرمنده!
راستی مستانه جان خوشحال میشم بدونم که چه چیز خاطراتم برات جالبه
واقعا به مستانه تبریک می گم به خاطر انتخابش و به شما برای شعور بالاتون
خوشبخت باشید
خیلی خوشحالم که می بینم انقدر منطقی و منصف هستین
مطمئنم زوج بسیار موفقی خواهید بود
به هر دوتون تبریک میگم از صمیم قلب
بابا روشن فکرررررررر ای ول
یه هردوتون تبریک میگم
شاد باشید
خب اصولا اقایان در این موارد منطقی تر از خانم ها هستن و چقدر خوبه که شما با این دید به داستان نگاه می کنید . مطمئنا مامان مستانه خانم هم بیشتر تحت تاثیر حرف و حدیث اطرافیان دچار این درگیری ها و نگرانی های فکری میشن که انشالله با شروع زندگی شما زیر یک سقف درصدش به کمترین حد ممکن میرسه نمیگم کاملا از بین میره نه چون متاسفانه اینگونه حرف و حدیث ها گاه از سر بظاهر دلسوزی و گاه نادانی و متاسفانه گاه مغرضانه خوراک جماعت هستش !
به خوب نکته ای اشاره کردی ................
منم تبریک میگم به خاطر این دید و فکر قشنگت
بهتون تبریک میگمم
لیاقت بهترینارو دارین
تو جز محدود کسایی بودی که تموم پستایی که نبودم و ارسال کرده بودی رو خوندم ... عرووووووووووس خانوم
سلام
این روش که گفتی خیلی خوبه من همیشه نا خودآگاه از این روش استفاده میکنم هر چند بعضی وقتا نباید بکنم !
میگم این شعره اصلش این نیست؟ بحریست بحر عشق که هیچش کناره نیست؟
هر دو جورش هست این شعره
خوشبخت باشین همیشه...جوابتون خیلی منطقی بود
نظر قبلی مال من بود
سلامممممممممممممم:)
خب جای تبریک داره به مستانه که شوهر به این عاقلی انتخاب کرده.. ولی منم موافقم که مستانه جونم این حرفا رو منتقل نکن.. بهرحال این حرفا یه روز تموم میشن عزیزم
مستانه جونم
من خیلی آی کیو بیدم
توی پست امروزت نوشته بودی 20 اردیبهشت، منم فکر کردم شاید تاریخ خاصیه، واسه همین اومدم توی آرشیوت که بیام بهدش تبریک بگم
اما هیچی پیدا نکردم
که خوردم به این پست
این موضوع یکی از درگیریهای فکری منه
از یه طرف وقتی حرفی میشه خونوادم نظرشون اینه که این چیزارو انتقال نده، نگو بهش
از یه طرفم من نظرم اینه که ینی که چی؟من نمیخوام هیچی ازش پنهون بمونه،خودشم همه چی رو خیلی خوب درک میکنه و آدم خیلی منطقیی هست
همیشه میمونم این وسط که آیا کار درستی میکنم؟!
به نظرم کاملا به میزان درک و شعور طرف مقابلت بستگی داره.