آخی چقدر دلم برای بادبادک آبی خوشگلم و البته شماها تنگ شده بود.
چه طورین؟ خوبین؟ چه خبرا؟ توی این مدت که نبودم چی کارا میکردین؟
منم خوبم و مشغول کار و بار. خبر خاصی نیست و حال و روزم هم با این چند وقته اخیر تفاوت چندانی نداره. چرا البته یه فرقی داره. این روزا همهی کارا فشردهتر شده(mp3). اگه تا حالا یکی دو شب در هفته میشد ساعت یازده، یازده و نیم خوابید، حالا هیچ شبی نمیشه زودتر از یک و دو خوابید و این برای من یعنی مرگ تدریجی یک مستانه.
و اما گزارش کار این جلسه:
- ته موندهی خریدا انجام شد. البته هیچ تضمینی نیست که چیزی از قلم نیفتاده باشه. دیروز من و خاله راضیه و مامانبزرگ از صبح رفتیم بازار و متین ساعت شش جنازهی من رو در متروی مصلی تحویل گرفت.
- توی این دو سه روز من دو سه بار رفتم خیاطی برای پرو لباس پاتختی و البته هیچ تضمینی نیست که لباس به موقع آماده شه.
- بالاخره پرده رو تحویل گرفتیم. این بار ظاهرش درسته اما هیچ تضمینی نیست که اندازههاش هم درست باشه.
- اتاقم رو کاملاً تخلیه کردم و تحویل مامان دادم. الان فقط یه دست رختخواب اون گوشه است که البته هیچ تضمینی نیست این چند شب فرصتی بشه که روش بخوابم.
همیشه فکر میکردم این کار خیلی برام سخت باشه. فکر میکردم با دور ریختن هرکدوم از وسایل قدیمی کهنهام کلی دلتنگ بشم. اما اینطوری نشد.
- نه. خونه رو هنوز نچیدیم. جای ستاد دلهره خالی
یک کلام از آقای داماد: با اینکه من دو ماه زودتر از موعد خونه گرفتم و تحویل خانواده محترم عروس خانوم دادم، هنوز که هنوزه وسایل توش چیده نشده! وسایل منتظرن خونه پردهدار بشه و پردهها هم بعد از ۳ بار رفت و برگشت به خیاطی هنوز گوشهی خونه نشستن! البته لازم به ذکره که همهی کارهای مردونه از قبیل سوراخکاری و چسبکاری و بعضاً تمیزکاری انجام شده، اما این خانوما با سرعت (یک بر روی سرعت نور) حرکت میکنن.
من یه دقیقه بلند شدم رفتما! ببین این متین چیا نوشته! آقا متین اگه خونهای که گرفتی بالای کوه نبود و روزی ۸ ساعت آبش قطع نمیشد ما جمعه خونه رو آماده تحویل شما میدادیم.
کلام دوم از آقای دوماد: دوستان توجه داشته باشن! بعد از دو ماه برای اولین بار تشریف بردن خونه دیدن آب قطعه...! من دیگه چیزی نمیگم.
حیف که نمیخوام بچهها رو وارد این مسائل کنم وگرنه بهت میگفتم.
- این روزا بیشتر از همیشه به متین نگاه میکنم. و وقتی نگاهش میکنم یه بهت سراسر وجودم رو فرا میگیره. باور اینکه از پنج روز دیگه تا یه عمر قراره با متین زندگی کنم، با متینی که تا ۷ سال پیش یه غریبه بود، تا سه سال پیش فقط یه آیدی بود و تا دو سال پیش فقط یه همکار، بهت همهی وجودم رو پر میکنه.
- دیروز سالگردمون بود. سالگرد نامزدیمون و مثل روز زن در شلوغی این روزها گم شد. و البته هیچ تضمینی نیست که روز مرد اتفاق بهتری در انتظار متین باشه
آب و برق و ولش کن!
عروسی رو بچسب!
الهیییییییییییییییییییییییییییییییییییی
خدای من!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
مستانه! الهی که خوشبخت بشید دختر!
چقدر این پستت سرشار از زندگی بود!(می دونم البته برای تو بیشتر خستگی اش مطرحه!)
منم سی ام عقدمه.از وجود تمام این بی تضمینی ها بعضی وقتا حالت تهوع میگیرم.استرس وحشتناکی دارم.
مستانه باز هم جواب سئوالت بله می باشد... و در ضمن هیچ تضمینی نیست که من از شوق اشکم در نیاد... فقط ۵ روز دیگه مستانه
بمیرم که تو انقدر خسته شدی عزیز دلم.خسته نباشی جیگر
الهی مستانه جون خوشبخت بشی . واااااااااااای فقط پنج روز دیگه مونده تا هم خونه شدن
مطمئن باش آقای متین انتظار داره همون جور که بهت توجه میکنه تو هم بهش توجه کنی . مسلم بدون اگه روز مرد رو فرامش نکنی دلش میشکنه . سعی کن تو هم تو شلوغی ها روزش رو گم کنی
تو میتونی مستانه ٬ میتونی
راستی من بازی کردمااا
چقدر منفی باش شدی تو . انقدر نگران نباش همه چی درست میشه
نیستین بچه ها؟
تضمینی هس این وبلاگ بعد عروسی بسته نشه؟
خسته نباشید میگم ولی هیچ تضمینی نیست که شما خسته نباشید که صد در صد هستید
خوش باشید
سلام....
واییی... من ترجیح میدم وسط صحبتای زن و شوهرا نظر ندم
بی زحمت این چند روزم تحمل کنید بعدش توی خونتون تا دلتون خواست ظرفو اینا هست که بزنید و......
شوخی کردماااا....
سالگردتون که مبارک باشه یه عالمه....خسته هم نباشیددد....منتظریم خبرای خوب بشنوید از لحظه های این روزهاتون...
من این کامنت رو نوشتم اما هیچ تضمینی نیست سند شه ... چون بلاگ اسکای جدیدا با من لج کرده...گفته باشم
سلام عزیزم من هی اومدم پیشت هی نبودی هی اومدم هی نبودی الانم۱عععععععععععععااااااااااالللللللللللمممممممممههههههههههه خوشحالم که اول شدم ایشالا همه چیز به خوبی و خوشی حل میشه
برای عشق ما هم دغا کن
مستانه ، عروس خانوم ، خسته نباشی حسابی ...
سعی کن آبمیوه و خاک شیر زیاد بخوری که گرما زده نشی و برای عروسی حسابی سر حال باشی ... خب؟!
هیچ تضمینی نیست
سلام تو وبلاگم داستان می نویسم
خوشحال میشم س بزنی
پیشاپیش خیلی مبارک باشه.
خسته هم نباشی. کارها هم تموم میشه و یه خاطر خوب برات میمونه
عزیزم مبارکتوووووووووووووووووووووووووون باشه
سلاممممممممم:)
عزیزم آدم نفس که میکشه هیچ تضمینی نیست که نفس بعدی رو هم بکشه! پس بیخیال!
من در مورد خونه با متین ابراز همدردی میکنم! شماها چجوری میخواین ۵ روز دیگه برین خونه تون ولی هنوز هیچیشو نچیدین آخه؟!
خون سسسسسسسسسسسسسرد منم تموم خونمو چیدم تو خوبی میسی
این که من کامنتای دوستان رو تایید می کنم دلیل بر این نیست که من بیکار نشستم اینجا کامنت تایید کنم!
من اوضاع ارتباطات اینترنتیم کلاً بهتره!
همین
آخییییی.... من امروز با استرس اومدم ببینم چند روز مونده! منم استرس دارم... کم مونده دیگه... داری به خوشبختی نزدیک میشی...
واااااااااااااای من به جای تو هیجان زده شدم.خیلی خوبه فقط ۳ ۴ روز مونده.ایشلا همیشه خوشبخت وسعادتمند باشی عزیزم.
وای ...مستانههههههه
۴ روز دیگه موندهههه
چه روزای قشنگی داری...وسایل چیدن و تو خونه ی جدید رفتن و بانوی خونه شدن خیلی نازه...الهی خوشبخت باشی دوست گلم...
مطمئنا برای خوشبختیتون تضمینی هست پس امیدوار باشید. بالاخره این همه سال شناخت تضمین خوبی خواهد بود انشاءالله.
شمارش معکوس.... همه با هم چهاااااااااااااار
کمک برای خونه چیدن خواستین خبرم کنین که من خوب بلدم فقط باید ناهار و شام حسابی بهم بدین.
خوش به حالت برات بهترینها رو آرزو می کنم بهت؟ من استرس دارم
همه چیزاهایی که تضمین ندارن یه طرف این آخریش یه طرف خیلی خوشم اومد.... پیشاپیش مبارکه
واییییییییییییییییییییییی
فقط ۴ روز مونده تا عروسی
امیدورام همه کارا به خوبی و خوشی پیش بره