سوار ماشین که میشیم و ماشین که روشن میشه، با صدای بلند شروع میکنه به خوندن:
ای بازیگر! گریه نکن! ما همهمون مثل همیم
صبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت می زنیم
یکی معلم میشه و یکی میشه خونه بدوش
یکی ترانه ساز میشه یکی میشه غزل فروش
کهنه نقاب زندگی تا شب رو صورتای ماسگریه های پشت نقاب مثل همیشه بی صداس
برعکس همیشه به ضبط دست نمیزنم و صداش رو کم نمیکنم. ناسلامتی ماه عسله و میدونم که متین این طوری لذتش چند برابر میشه.
میرم از شهر تو با یه کوله بار از خاطره
دل من مونده پیشت گرچه پاهام مسافره
میگذره همراه جاده یاد تو از تو خیالم
توی راه دریغ از ابری که بباره واسه حالم
چند وقت پیش متین برام تعریف کرد که چند روز تمرین کرده که هیچ موسیقی گوش نده. میگفت اون چند روز سختترین روزای زندگیش بوده. حال معتادی رو داشته که ...
فاصله یه حرف سادهس، بین دیدن و ندیدن
بگو صرفه با کدومه، شنیدن یا نشنیدن ؟
برخلاف خیلی از آهنگها، ترانههای سیاوش دارای بار معنایی زیادیه. من هربار که گوش میدم نکات جدیدی رو توش کشف میکنم و همین من رو هم توی لذت متین، سهیم میکنه.
گاهگاهی متین یه بخشهایی از ترانه رو برام تفسیر میکنه و گاهی هم موسیقی اون رو برام تحلیل میکنه. کم کم دارم درک میکنم چرا انقدر دلبستهی سیاوشه.
خوابیدی بدون لالایی و قصه
بگیر آسوده بخواب بی درد و غصه
دیگه کابوس زمستون نمیبینی
توی خواب گلهای حسرت نمیچینی
دو سال پیش زمستون، توی یه روز برفی خبر دادن که سحر از کوه سقوط کرده. باور کردنش خیلی سخت بود. آگهی فوتش شبیه هیچ کدوم از آگهیهایی که دیده بودم، نبود. تصویر دماوند رو توی پس زمینه داشت و با تکه شعر بالا شروع میشد.
خسته شدم بس که دلم
دنبال یک بهونه گشت
بس که ترانه خوندمو
برگ زمونه برنگشت
از تهران تا چالوس، از چالوس تا تنکابن، از تنکابن تا کلاردشت، از کلاردشت تا چالوس، از چالوس تا تهران سیاوش همین چندتا آهنگ رو خوند و تکرار کرد و تکرار کرد و تکرار کرد و متین هر بار انگار که برای اولین بار داره ترانه رو گوش میده، غرق لذت تازهای شد.
* * *
چند وقتی بود که منتظر آلبوم جدیدش بود. به تهران که رسیدیم، اولین کاری که کرد کانکت شدن به اینترنت و رفتن به سایتش بود و همزمان یه جیغ کوتاه و سرشار از شادی.
دیشب سه چهار ساعت داشت آلبوم رگبار رو دانلود میکرد. اونم با اینترنت هوشمندی که هر چند دقیقه یه بار قطع میشد. اونقدر خوشحال بود که حتی دلم نیومد ازش بخوام تا صبح صبر کنه.
دیشب تا نزدیکیهای صبح توی خواب و بیداری صدای سیاوش رو میشنیدم که مرتب تکرار میکرد:
خط میکشم رو دیوار
همیشه روزی یک بار
تو هم شبیه من شو
حسابتو نگه دار
صبح ساعت که زنگ زد، بیدار شدم و سعی کردم متین رو از خواب بیدار کنم. دیدم هنوز از خواب بیدار نشده داره با خودش میگه خط میکشم رو دیوار!
متین تو دیوونهای! حالا کارت به جایی رسیده که میخوای رو دیوارهای خونه خط بکشی؟
اولم آیا؟
منم یه بنده خدایی رو دارم که عاشق سیاوشه کلی ذوق کرد که رگبار اومد بیرون مثل متین توئه مستانه

مستانه جونم عروسیت خیلی خیلی مبارک... ببخشید دیگه تاخیر داشتم کلی... خونتم خیلی قشنگه... یه عکس از منظره اشم بزار...
من عاشق سیاوشم
خوب بذارخط بکشه
مستانه ی عزیز سلام... چقدر خوندن نوشته های ملایم بعد از عروسیت لذتبخشه... امیدوارم آرامشتون تا ابد موندگار باشه و عاشقونه.
وای مستانه عزیزم چه ماه عسل شیرینی بوده منم آلبوم جدید سیاوش رو خیلی دوست دارم شعرهاش قشنگه .حسابتو نگه دار
دوتایی خط خطی کنید
منم خیلی سیاوش را دوست دارم ولی نه دیگه اینطوری
درست میشود.
خوش باشید
لای برگای کتابا .........

دنبال خودت نگرد....
تو غبارا تو سرابا
دنبال خودت نگرددددد
تینا و سیاوش....
سلام مستانه جان خیلی شیرین می نویسی اگه اجازه بدی می خوام لینکت کنم
سلام عزیزم....
چقدر دلم تنگ شده بود واسه نوشتنت....
خوشحالم که اون همه استرس تمام شد و حالا به آرامش رسیدید...
منم عاشق شعر ها و صدای سیاوش هستم... باهاش عاشقی کردم دلتنگی کردم حتی خیلی وقتها آروم شدم...
وایییییی....آقا متین کاره بد؟؟؟...رو دیوارا؟ وای وای....
قششششششششنگ بود
با عکس آپم تا چند دقیقه بعد پاک میکنم
من با این تیکه میرم تو خلسه....

برقرار باشی و سبز...گل من تازه بمون...نفس من پیشکش تو جای من زنده بمون....باغ دل بی تو خزون موندنی باش مهربون...تو که از خود منی... منو از خودت بدون...
اینم کامنت!!
سلام...
تبریک می گم خانم خانم اااااا...
خونه عشقت چه قشنگه...
چه پست خوندنی بود...
مرسی...
من یه دایی داشتم..امیر علی...چند سال مدام خونه نشین شد و کنج اتاق تاریک و خالی فقط سیاوش گوش می داد.۳۹ سالش داشت تموم می شد که یه روز زنگ زدن و گفتن بستری شده بیمارستان..
تازه اون موقع بود که فهمیدیم جانباز اعصاب و روان بوده..و افسردگی نداشته..وقتی با فریاد خدا رو صدا می کرد و با سر می رفت توی شیشه های ویترین و می گفت بستنی می خوام داشته از دل می سوخته..ریه هاش بوده که ...
بعد از سالها سکوتش وقتی که دیگه کسی نبود بهش تهمت اعتیاد و ..بزنه همش ۲۰ روز رو تخت بیمارستان طاقت آورد تا حقیقت زندگیش رو همه بفهمن..چیزی که خودش سالها پنهان کرده بود..
امیر علی از ۱۷ سالگی به گاز خردل شیمیایی میشه و...
وقتی از برنامه در شهر اومده بودن بیمارستان تا ازش گزارش بگیرن..توی بیهوشی مشتش رو باز نمی کرد تا از تاول های کف دستش کسی خبر دار نشه..
۲۴ آذر ۸۳ یه سه شنبه دلگیر و بارونی پر کشید و رفت جایی که خدا براش لا لایی بگه...
به وصیت خودش که در گوش من می گفت..با اصرار شدید من همین شعر سیاوش رو تو اعلامیه اش زدن..اعلامیه یه جانباز شهید...
همیشه می گفت من ۴۰ ساله که بشم کامل می شم..به نظر شما همین طور بوده؟؟؟
منم عاشق صدای سیاوش قمیشی هستم با شعراش
رو دیوار خط بکشین تا صاحب خونه جوابتون کنه
سلام مستانه... سحر قهرمانی رو می گی؟؟؟ مگه تو هم می شناسیش؟
... خدا بیامرزتش

هم دانشکده ایم بود
خدا احسان رو هم رحمت کنه...
آره سحر قهرمانی رو می گم. دبیرستان با هم بودیم.
سلام مستانه جونم...به به آلبوم جدید

راستی گفته میشه ترانه آدمک در رثای......یادم رفت اسم طرف رو...خلاصه در رثای اون مرحوم و تقدیم به روح اون توسط سیاوش خونده میشه
البته من شدیدا ازش فراریم به علایلی
عروس خانوم امیدوارم همه لحظه هاتون پر از شادی باشه
وایییییییییی امیدوارم روز به روز خوشبخت تر بشی . آرامشی که تو خونه خودته هیچ جای دیگه دنیا پیدا نمی کنی .
عکساتم دیدم خیلی قشنگه . برو حالشو ببر.