آخی یادش به خیر... بچه بودم عاشق این بود بودم که بشینم سرش... به خصوص اون داستانش رو که باباهه می خواسته پسره رو از سر کتاب خوندن بلند کنه و ببره سر میز شام اما خودش جای پسره می شینه به خوندن!
سلام از اسمت خوشم اومد بادبادک! من علاقه عجیبی به پرواز دارم .. نه با هواپیما .. خودم باید بپرم .. قصه های من و بابا هم جالب بود منو یاد کتاب نیکلا کوچولو انداخت. خوب می نویسی بازم مزاحمت می شم.(با اجازه البته)
خیلی از قصه های من و بابام خوشم میاد. از پست کتابهای دوست داشتنیت هم خیلی حال کردم. اکثر اون کتابها برای منم دوست داشتنی بود. وسوسه شدم به یاد بچه گی ها دوباره هوشمندان سیاره اوراک رو بخونم.
آخی یادش به خیر... بچه بودم عاشق این بود بودم که بشینم سرش... به خصوص اون داستانش رو که باباهه می خواسته پسره رو از سر کتاب خوندن بلند کنه و ببره سر میز شام اما خودش جای پسره می شینه به خوندن!
آخی ...
باحال بود
وای وای منم داشتم کتاباشو... جند جلد بود... من اون جلد زردشو دوس داشتم
آره؟.... راستی ئی بوک نشت نشا امیرخانی رو دارم... ای میل کنم خدمتتون؟
اینجا خصوصیه: مستانه جان از من ناراحتی انگار؟
سلام
از اسمت خوشم اومد
بادبادک!
من علاقه عجیبی به پرواز دارم .. نه با هواپیما .. خودم باید بپرم ..
قصه های من و بابا هم جالب بود منو یاد کتاب نیکلا کوچولو انداخت. خوب می نویسی بازم مزاحمت می شم.(با اجازه البته)
خیلی از قصه های من و بابام خوشم میاد. از پست کتابهای دوست داشتنیت هم خیلی حال کردم. اکثر اون کتابها برای منم دوست داشتنی بود. وسوسه شدم به یاد بچه گی ها دوباره هوشمندان سیاره اوراک رو بخونم.
سلام
خوبی
وبلاگ با سلیقه ای داری
خیلی خوشم اومد
موفق باشی