سمانه، همکار دست چپیم، داره تند تند یه چیزی تایپ میکنه. از طرز نوشتنش حس میکنم داره وبلاگ مینویسه.
بهش حسودیم میشه.
منم دلم میخواد بنویسم. دلم میخواد یه متن طولانی و شاد بنویسم. اما نمیتونم.
دلم خیلی گرفته است ولی عادت ندارم غصههام رو همهجا، جار بزنم. نمیخوام به کسی بگم چون دلم نمیخواد کسی به غصههام بخنده و بگه: "همهی دردت همینه؟ همین قدر کوچیک؟ همین قدر بیاهمیت؟"
پ.ن۱: قول میدم تا وقتی که این یه هفتهی لعنتی تموم بشه و من با احساساتم به تفاهم برسم دیگه این دور و برا پیدام نشه!
پ.ن۲: راستی یه سوال. از کجا آلبوم عروسی بخریم؟
شک ندارم اولم
تائیدیه رو برداشتی؟
از نرسیده به بهارستان
یادمه یه زمانی صبح که از خواب پامیشدی قرار داشتی باخودت که سه صفحه همین طور فقط بنویسی، یادمه خیلی آرومت میکرد... شاید الانم همین راه به دردت بخوره؟ هوم؟

اما تو بهارستان خیلی زیاده .
-------------------------------
همیشه بقیه فکر میکنن که غم یا مشکل خودشون بزرگتر از مشکل یا غم هایِ ماست...
----------------
عزیزم به جز هفته ی پیشکه خوب بود، هفته ی قبلشم اسمش "هفته ی لعنتی" بودا!!! تعدادش داره زیاد میشه ها!
------------------------
متاسفانه ماهنوز عکسی نگرفتیم که حالا دنبال آلبومش باشیم
عزیزم غصه هر چی که باشه وقتی رو دل آدم سنگینی می کنه قد یه کوهه
من معتقدم وقتی انتخاب کردی که وبلاگ بنویسی و از روزمرگیها بنویسی باید مطمئن باشی که مورد قضاوت قرار می گیری و اهمیت ندی، باید ایمان داشته باشی که راهنمایی می گیرد و مشتاق باشی، باید باور داشته باشی که با دیگرانی آشنا می شی که غمها، دغدغه ها و تفکرات یکسانی داری و حس همذات پنداری تسکینت بده...
سلامممممممممم:)
همه آدما کما بیش شبیه همن.. گاهی غصهها و دغدغههای بعضیا بزرگ میشه گاهی دغدغهها و غصههای بعضی دیگه.. ولی همه کما بیش غم و غصههای شبیه به همی تجربه میکنن.. نترس از گفتنشون.. آدمی.. آدم همیشه شاد نیست.. حتمن گاهیم غمهایی داره.. حتمن گاهیم نیاز داره از غصههاش حرف بزنه.. هرچند کوچیک.. هر چند بی اهمیت
خیلی حرفت به دلم نشست!
..."کسی به دردهام بخنده و بگه همه ی دردت همینه؟!
همینقدر کوچیک؟!
همین قدر بی اهمیت؟!"
خیلی این اتفاق برام رخ داده! به خاطر همینه که شاید این روزها خودم می دونم حالم چقدر بده ولی بقیه ...
نه!
دله دیگه میگیره! اما تو زیاد جدی نگیر! تا شقایق هست زندگی باید کرد.
چون مهندس کامپوتر بودی به خاطر هم رشته بودن اومدم انجا :دی
هر کسی غمش برای خودش بزرگه! اما نذار حرف رو دلت بمونه! سنگین می شه! خیلی زیاد!
یه زمان هایی آدم اینجوری میشه دیگه دلش میگیره ...
فکر کنم عکاسی ها هم داشته باشن
به نظر من غصه هر کس واسه خودش بزرگه...ولی همون کس باید کوچولوش کنه و نهایتا حلش کنه!!
کاش به جای همه ی دنیا میشد خود آدم به خودش بگه: همینقدر کوچیک؟ همینقدر بی اهمیت؟
الهی که مشکل همه حل بشه چون هر کسی به گمان خودش مشکلاتش صعب تر از دیگریه...
خانومی من آلبوممو وقتی ماه عسل بودیم از شیراز خریدم...اصلنم آلبوم خاصی نیست! فقط ورقاش زیاده و جلدش چرمه...
سلام مستانه جان
میخونمت همیشه
زیارتت قبول گلم
مشکل منم همینه دقیقا
اخ امان از درد چاقی !