کافیه از در شرکت که میای بیرون سر ماشین رو کج کنی و بندازیش توی جاده لشگرک و به جای اینکه دور برگردون دوم رو بپیچی، مستقیم بری.
راه زیادی نیست. پیچهای جاده رو که رد کنی یهو سر و کلهی درختها و رودخونه پیدا میشه. هرچی جلوتر میری منظرههای قشنگتری رو میبینی.
سرده. اما عیبی نداره. پنجره رو باز کن. مگه بوی بارون رو، بوی خاک رو، بوی پاییز رو دوست نداری؟
دو ماه از پاییز گذشته ولی تو تا امروز پاییز رو ندیده بودی. تو تا امروز هیچ درخت زردی رو ندیده بودی یا شاید هم دیده بودی و نفهمیده بودی. تا امروز هیچ برگی رو زیر پات له نکرده بودی تا صدای خش خشش رو بشنوی. اما اینجا میتونی پاییز رو با تمام وجودت حس کنی.
یک کمی برو جلوتر. آها. همینجا خوبه.
ماشین رو یه گوشهای پارک کن و با احتیاط از سراشیبی بیا پایین. مواظب باش لیز نخوری.
دستت رو که میکنی توی آب رودخونه تا مغز استخونت یخ میکنه اما به جاش یادت میاد که عاشق آبی. یادت میاد که اگه بزرگترین دردهای دنیا رو هم داشته باشی کافیه یک دقیقه کنار یه رودخونه بشینی تا تمام غصههات رو فراموش کنی.
یادت میاد که گاهگاهی که دلت میگیره و هیچ چی دلت رو آروم نمیکنه باید بیای توی طبیعت چون لابد دلت برای درختها و رودخونه تنگ شده.
دستت رو که از توی آب درمیاری دیگه سرحال سرحالی. دیگه هرچی میگردی توی دلت غصه پیدا نمیکنی.
سردته. داری میلرزی. میری سوار ماشین میشی و به اولین مغازه که میرسی دو تا بستنی ازش میخری. یکی برای خودت و یکی هم برای همسفر دوستداشتنیت.
هرچند با یخما موافق نیستم اما این قسمتشو دوست داشتم
حالا فکر کن که من دقیقا این حس و حال سرما و پاییز باعث دلگیری وغصه ام میشه
سلام مستانه جان
راستش من با آدرسم جدیدم برات چند باری نظر گذاشتم و حتی تیرماه که جشن ازدواجت بود اومدم پیشت و تبریکات صمیمانه ام را برات نوشتم ولی جرات نکردم خودم رو معرفی کنم چون دوستی دارم که به خاطر اون مجبور شدم از خونه ی (گل من) نقل مکان کنم و میدونستم که میاد به دوستان توی لیستم سر میزنه و آدرسم و اونجا پیدا میکنه... برا همین آدرس جدید و برات گذاشتم ولی خودم و معرفی نکردم
ببخشید
ولی الان دیگه فکر میکنم بی خیال من شده
به هر صورت خوشحالم میشم که در خونه جدید به دیدنم بیایی

خوبی؟
طبق معمول زیبا بود و دلنشین... منم عاشق جاده لشگرکم انقدر زیاد که حتی جشن عروسیم را هم نزدیک به آن جاده برگزار کردم... متاسفانه من غرب تهرانم و به این راحتی دسترسی ندارم به اون جاده زیبا ولی عوضش طبیعت نزدیک من جاده کوهسار و امام زاده داووده که خیلی دوسش دارم
ممنونم ازت مستانه جان که هنوزم به من سر می زنی
شاد و سرفراز باشی دوست من.
در پناه حق
به به....لواسانات دیگه....هووووووووم.....پاتوق ما بیده....
سلام... من که هستم همین دورو برا عزیزم... ولی حتی نمی تونی حدس بزنی چقدرررررررررر اینروزها سرم شلوغه
ولی پستت عالی بود... کلی دلم با همین عکسها باز شد... خوشبحال تو که از نزدیک حالشو بردی
دروغ می گه بستنی نخرید...!!!



باز رفت آیس پک خرید...
بازم مال خودش نسکافه ای خوشمزه بود،
واسه من لیمو ترش بی مزه بود
ولی در کل خوش گذشت!
موجب امتنان خاطرتان می شویم
______
حقته!
سلام مستانه جون
آخه چطور ممکنه آدم با یه همسفر دوستداشتنی اونم تو فضایی که تو توصیف کردی احساس دلتنگی کنه
واااای دلم خواست!
