* سایت فرودگاه امام رو جلوم باز کردم و هی ریفرشش میکنم که بفهمم مادربزرگ و پدربزرگم و البته خاله راضیهی عزیز کی از نجف میرسن و همین که رسیدن به فرودگاه، منم کیفم رو بندازم رو دوشم و برم یه دسته گل بگیرم و برم خونه شون.
* دیروز یه اطلاعیه توی شرکت دیدم که از برای بیست و پنجم تا بیست و نهم سهمیه مشهد بهمون میداد! با اینکه زمانش خیلی خوب نبود ولی موقعیت خوبش یک کمی دودلمون کرد.
دیشب به هوای اینکه از شنبه دیگه تهران نیستیم، تا نصف شب داشتیم پردهها رو اتو میکردیم و میزدیم و خونهتکونی رو تموم میکردیم.
ولی امروز فهمیدیم هزینهی هتل با خودمونه و شبی حدود هفتاد تومن درمیاد! پس بیخیال شدیم و دلمون رو به عروسی بیست و پنجم خوش کردیم!
* من استاد برنامهریزی کردن و عمل نکردنم!
یادش به خیر، سال کنکور من واسهی همهی بچهها برنامهریزی میکردم که کِی چه درسی بخونن و چه جوری بخونن! برنامه هم از ساعت پنج که میرسیدیم خونه شروع میشد و تا یک ادامه داشت.
همه کلی از برنامهای که براشون ریخته بودم راضی بودن ولی خودم هر شب ساعت ده خواب بودم!
حالا منظورم اینه که از الان کلی برای سال دیگه برنامهریزی کردم. ولی، به عمل کار برآید به سخندانی نیست...
* بالاخره توی این دنیا یه خوراکی پیدا شد که من ازش بدم بیاد! اونقدر بدم بیاد که از دیدن قیافهاش هم حالم بد بشه و متین یه چیز جدید پیدا کنه که باهاش اذیتم کنه!
فکر کن یه میوهی ترشیده رو قاطی بستنی کنن و بِدَن بخوری! اسمش رو هم گذاشتن بستنی انار!
* ته دیگم به تهِ دیگ خورده؟
پ.ن: مهربونای من، ممنونم به خاطر گلهای خوشرنگ و خوشبویی که توی باغچهمون کاشتین! اگر هنوز عیدیتون رو ندادین، حتماً امروز این کار رو بکنین. اگه خدا بخواد فردا صبح میرم برای بچهها لباس میخرم.
واااااااااااااااااااای مستانه ... یه آب اناری فلکه دوم صادقیه هست که یه معجون انار بهت میده بخوری و کیف کنی ... البته اون موقع که انارا تازه بود و توشون گندیده نبود ... نمی دونی چه قدر با حاله
من موقع خوردنش قیافه ام اینجوری میشه 



لواشکای انارش هم حرف نداره ...
راستی یه وقتی که اینجا خصوصی بود یا جای دیگه دسترسی بهت داشتم بهت میگم چرا توی خیریه شرکت نکردم...
مستانه جان به نظر من همون عروسی بهتره . عروسی رو برو مسافرت به این پرهزینه ای رو بیخیال.
در ضمن یه خواهش ازت دارم. من هر کاری می کنم برای رز سفید عزیز کامنت بزارم صفحه کامنت دونیش برای من باز نمیشه کامل. اگه میشه یه کامنت الان برات می فرستم اون رو عینا براش بفرست. ممنون میشم ازت !
ای وای مستانه جان شما هم که کامنت دونیت عمومیه . پس نمی تونم برات بفرستم اون پیام و . حالا چیکار کنم ؟
وای تو هم عین منیییییییییی
برنامه میریزم در حد برنامه بودجه!
عمل صفر کلوین
ایهههه
منم یه بار خوردم بدم اومد اما چون کلا بدغذام خیلی متعجب نشدم... اونقدی که تو شدی
بستنی انار؟؟؟ تا حالا نخوردم
عزیزم خیلی ممنونم از لطفت . به یکی دیگه از دوستان زحمت دادم کامنتم رو براش ارسال کنه . بازم ممنون دوست خوبم !
باهات موافقم . بستنی انار رو می گم .....
خیلی از نوع شیطنتهای تو متین خوشم می آد.. خوشبخت باشید...
منم زیاد از بستنی انار خوشم نمیاد...نمیدونم چه جوری بعضیها میخورن به به و چه چه میکنن!
وا مستانه جون بستنی انار که خوشمزس !

کلا هرچیزی که انار داشته باشه خوشمزس
خب عروسی خوبه. مشهد الان خیلی شلوغه اگه اردیبهشت بری خیلی برات بهتره.
اه اه قیافش که زشته
خوب اب انار بخورن به جای بستنیش
میگم مستانه جونم
قیافش همچین بدم نیست ها !!!
نخوردم باید امتحان کنم.
مرسییییییییییییی مستانه جونم

چرا من امروز اومدم اینجا رو دیدم
منم میخوام کمک کنم 
هنوز وقت هست ؟
حالا مونده پروژه بعدی که همانا لوک باشد
مستانه امروز رفتی لباس بخری
بستنی انار هم نخوردم امتحان کنم ببینم چه جوریاس
راستی مشهد الان خیلییی شلوغه . همون عروسی رو برو مشهد هم ایشالا به زودی
راستی مرسی خانم زرنگ خونه بتکون
خوشبختم!
به نظر منم طعم خیلی ناجوری داره
من خداوندگار نقشه و برنامه ریزیام ..
البته با کمال بد جنسی اونو در اختیار همگان قرار نمی دم!!مگه الکیه !
سلام مستانه خانم
انصافا عجب قلم قشنگی دارید . ادم دوست داره شب عیدی با این همه گرفتاری یه نفس همه نوشته هاتونو بخونه بره تا انتها ... ممنون
مستانه عزیزم سلام.
با وجود اینکه برای همه پست هات کامنت نمی ذارم ولی همه رو خوندم و لذت بردم. مرسی از مهربونیت.
چون دارم می رم مسافرت و حالا خلا ها به اینترنت دسترسی ندارم خواستم سال نو رو به شما و خانواده و دوستان وبلاگ خوانت تبریک بگم.
با بهترین آرزوها.
سلما
سلامممممممممم:)
بستنی انارررر؟؟؟؟؟؟!!!!!
وووووااااااااااااااای من بستنی اناااااااااااررررررررررر میخوااااااامممممم من همین الآن بستنی اناااار میخوام... چطور دلت اومد اینو بگی؟؟؟؟