تازه اسباب کشی کرده بودیم و اومده بودیم یه خونهی جدید.
از اینکه بعد از 13 سال از مامانبزرگ و خاله راضیه جدا شده بودیم ناراحت بودم. اما یه خوشحالی عمیق توی دلم داشتم که هیچکس چیزی ازش نمیدونست.
من یه سال بود که عاشق شده بودم. عاشق دوتا چشم روشن و درخشان. عاشق یه دل مهربون. و اون خونهی جدید به خونهی عشقم خیلی نزدیک بود.
و من تمام صبحها رو مینشستم کنار پنجره و زل میزدم به خیابون تا شاید عشقم بیاد و از این خیابون رد شه و من ببینمش و تمام بعدازظهرها توی سررسیدم براش نامههای عاشقانه مینوشتم و تمام شبها بعد از اینکه مطمئن میشدم همه خوابیدن یواشکی رمانهای عاشقانه می خوندم.
اون روزا تمام زندگی من عشق بود...
زنجبیل بانو برای شرکت توی این بازی دعوتم کرده بود. بازی قشنگیه! لطفا هرکس که چیزی از اون روزا یادشه بازی رو ادامه بده.
چهارده سال پیش؟؟؟
عاشق؟؟؟
عاشق کی...؟؟؟
میبینم که متین غیرتی شده؟؟
از اوجب ِ واجبات است که همسر ما دراین بازی شرکت کند!


همین جا هم بگه چهارده سال پیش همچین روزی چی کار میکرده کافیه! البته چهارده سال پیش امروز یا فردا یا دیروز؟
(اوجب واجبات رو از خودت یاد گرفتما)
سلام عزیزم... آره سر کارم... بابت مزاحمتی که تو سفر برات ایجاد کردم معذرت میخوام
مگه قصه نبود؟
مستانه! ... بغض متین رو نگاه کن!!! ... آخه اینقدر تابلو میای میگی عاشق بودی؟ ... ها ها ها؟!
اااااااااا محله متین اینا رفته بودید؟! ... از ۱۴ سال پیش عاشق متین بودی ...
جنبه مثبت قضیه :
مگه نه؟!
۱۴ سال پیش؟ متین؟ یعنی واقعا فک می کنی ممکن بود من عاشق یه پسر 13 ساله بشم؟
من فکر کردم این یه بازی وبلاگیه که مثلا تو یه داستان نوشتی و می خوای بقیه ادامه بدن!!!
نه عزیزم. یه بازیه که باید بگی 14 سال پیش کجا بودی و چی کار می کردی و ...
هر کاری می کنم ع زیز دلم نمیشه فونتش و کوچیک کنم نمی دونم چرا .
راستی این پست زیرت و خوندم تعجب کردم. فهمیدی بلاخره مشکل از کجا ب.ود.
واااای قضیهی عاشقی چیه که متین اینطور بغض کرده؟!
من 14 سال پیش 6 سالم بود.
منم بازی
چهارده سال پیش می شه ۱۳۷۴ دوره دبستان تموم شده بود منتظر دوره راهنمایی بودم فکر می کردم خیلی بزرگ شدم خواهرم دقیقا اول خرداد سال ۱۳۷۴ ازدواج کرد و منم از همون دوران عاشق برادر شوهر خواهرم که الان شوهر خودمه شدم
تازه یادم افتاد که منم از همون موقع عاشق بودم
من ۱۴ سال پیش تازه جشن تکلیف واسم گرفته بودن
اوا من چرا اسمم رو نوشتم؟
14 سال پیش تازه وارد راهنمایی شده بودم، عاشق که نه، اما ته خیابون خونشون بود، هر وقت از نزدیکش رد میشدم یه دا سیر نگاش میکردم، اما هیچ وقت نفهمید ...