از اول قرارمون همین بود. قرارمون این بود که هیچ کدوممون آزادیهای هم رو محدود نکنیم. هیچ کدوممون اهل این نبودیم که از آزادیمون سواستفاده کنیم و این کمک میکرد که سر قرارمون بمونیم.
متین هیچوقت این قرار رو نقض نکرد. هیچوقت از من نخواست اون طوری رفتار کنم که اون میخواد. هیچ وقت ازم نخواست کاری رو که اون دوست نداره نکنم، جایی رو که اون دوست نداره نرم و ...
من اما گاهی قرارمون رو زیرپا گذاشتم. مستقیم نه. ولی با گریه و اشک و ... کاری میکردم که دل متین برام بسوزه و کاری رو که من دوست ندارم انجام نده.
این بار متین از روز اول گفت اگه بهم بگی نرو، نمیرم. دلش اما با رفتن بود. بهش گفتم برو، با اینکه دوری ازش برام سخت ترین کار ممکنه. نه اینکه دلش بخواد تنها بره و من رو نبره. مسئله این بود که من نمیتونستم باهاش برم.
دیروز باهم ساکش رو بستیم. خوشحالی توی چشمهاش موج میزد و همین برای من کافیه و همین کمکم می کنه این یه هفته رو با آرامش سپری کنم.
البته آزادی همیشه یه بهایی داره. یکی باید برای آزادیش ۲۰۰میلیون سند وثیقه بذاره. به یکی دیگه میگن سند قبول نیست و ۲۰۰میلیون رو باید نقد بدی و یکی دیگه مجبور میشه تا آخر عمر ماهی یه سکه برای آزادیش بپردازه و ...
بهای آزادی متین رو نقدی که نه، ولی با خرج گذاشتن رو دستش ازش گرفتم و دیروز مجبورش کردم اونقدر برام خرید کنه که دیگه تا آخر عمر از این هوسها به سرش نزنه.
یه مانتو، یه بلوز بافتنی، یه بلوز دیگه، یه کمی وسایل تزیینی، شش تا کتاب و مقدار معتنابهی خوراکی، بهایی بود که متین برای آزادی موقتش از شر مستانه پرداخت!
میفهمم دوست عزیز و کاملا درکت میکنم فکر کنم این نقض قانون هم ناشی از عاطفی بودنه بیشتره ماها نسبت به آقایونه
آخی مستانه قراره تنها بمونی ؟ این از اون کارهای شیطانی بوداااااااااا تا بیشتر دلتنگت کنم . چه بهایی داده طفلکی البته حقشه . چه معنی داره ادم تنها بره ؟
اینم یه فرصت است که بعدا با هم بودنتون لذت بیشتری داشته باشه....
از کتابات بنویس...
خصوصی
مسانه اگه زحمت نیست لیست اونا که محتمل هست بیان رو یه جوری بهمون برسون یه نگاهی به وبلاگ هاشون بندازیم که آشنایی قبلی داشته باشیم..
یا مثلا بگو هرکسی اسم وبلاگش رو توو اون صفحه دیت بذاره...
می بوسمت می بینمت...
مبارکت باشه خریدها.
جاش خالی نباشه.
چه خوب! منم برم به آقای زیپ بگم قیمت آزادیش چنده. برم بهاش رو بگیرم ازش
مبارکت باشه خانومی. کتابات رو تند تند بخون بیا بگو کدومش قشنگ بود!
چه خوشگله این لباست مستانه!!منم یکی شبیه این دارم که آبیه گلهای صورتی داره


مــــــــــــنم کتاب میخوامممممم.
طفلکی متین چی میکشه از دست تو دختر!!
البته منم از این نظر کاملا مثه تو ام!
ای جااان . من جای تو بودم از این به بعد بیشتر تشویقش میکردم بره ... هفته ای یه بار
جای آقا متین خالی نباشه و خریدهات مبارک
میبینی مستانه میگم ما شبیه همیم.همسره منم از فردا میره مسافرت.می خاد بره مشهد

از حالا یه عالم دلم براش تنگولیده.میخام این 2روزو برم خونه ی مامان و بابام.تو کجا میری؟تنها خونه میمونی؟همسره من به خاطره یه ماموریت کاری میره.دوس داشتم منم برم اما کار تو اداره این هفته خیلی زیاده.اخه مدارس داره باز می شه و ......
وای.اما دوریه تو از متین خان خیلی سخت تره.اخه یهههههههههههههههههه هفته نیس
خوب کاری کردی یه عالمه ازش کادو گرفتی منم باید این کارو کنم
خوش باحالت که دو روزه!
مستانه جون می دونم دلت تنگ شده ها اینم یه جور نشون دادن دلتنگی هست.
ایشالا که با سوغاتی های خوب خوب چشم بهم بزنی صحیح و سالم آقا متین خدمتتون می رسه .
شاد باشی.
.
برای قرار هم ایشالا اگر مهندس برا نمایشگاه نخواد که برم می یام اگر بگه بیا که شرمنده ...
امیدوارم بتونی بیای
وااای هجب زن با سیاست و باحالی هستی! حالا کجا رفته متین؟ بازی آخر بانو رو خریدی؟! وای! ولی اون گلهای معرفت خوبه، داستان خانم صورتیش رو زود بخون خیلی قشنگه. ببینم این قرار دسته ی اوله دیگه؟ یعنی من که توش نیستم؟ آخه چیزی که بهم نگفته بودی
وای یعنی چی؟ یعنی خیلی بده؟
این قراره گروه اوله!
منم به امید خدا حتما میام عزیزم . منتظرتم .
خیلی نامردی واقعا
بدبختو نقره داغ کردی دیگه
حالا کجا رفت به سلامتی؟
من که هرجا برم خانومم میگه خدا به همرات پارسال 3 ماه آفریقا بودم
الان هم که اینجام فردا ساعت 5 بعدازظهر بلیط دارم واسه یه جای دور بمدت 15 روز
البته خب من هم هوای اونو دارم دیگه
ایول خوب کردی
سلام ... بیا این یه هفته رو پیش من... قول میدم سم نریزم تو غذات...
مستانه میشه دوباره ادرس اون سایته رو بهم بدی ؟ میخوام وب ویولتو باز کنم نمیتونم . ممنون میشم
سلام



شما چرا اینقدر حق بهجانب می گیرید خودتان را
شاید در پس هز خاموشی چراغی روشن شود
http://gamzeh.persianblog.ir/
من میام
سلام عزیزم

کیا می تونن بیان ؟؟؟
چیزی ننوشته بودی راجبش !!
راستی چه جالب که حق و حقوق میگیری
خوبه صداشم در نمیاد آقا متین طفلک که اینهمه داری اذیتش می کنی
راستی میشه رمز اون قسمت رو به من بگی لطفا
البته اگه دوست داشتی
بازی اخر بانو خیلی قشنگ بود
دیگه حالا که بهاشو گرفتی بشین با کتابها و بقیه وقتتو بگذرون تا زیاد دوریشو حس نکنی.
من خیلی دلم میخواد بیام ولی میدونم وقتی بیام دوباره اون رگ خجالتیم گل میکنه ...
کسی از من دعوت نکرده؟اوه ببخشید فکر کردم منو دعو کردی
وبلاگت آرام بخشه...
امیدوارم خودت هم همیشه طعم آرامش رو بچشی...
راستی من کتاب بازی آخر بانو رو خوندم...
به منم سر بزنی خوشحال میشم...
دلت دریایی...
خیلی دوس دارم حضور داشته باشم امماااا مسئله اینترنت خیلی جدیه...به یاد منم باشین...آره دیگه فک میکنم بهای آزادیش رو پرداخته دیگهههه
تو خیلی خوبی که تونستی اینکارو بکنی...من به نظرم نمی تونم ولی توی همین ماه مجبورم...به اسم ماموریت مجبورم!!! بازی آخر بانو رو خیلی دوست داشتم
سلام. کار خوبی کردی! چه معنی داره مرد تنهایی بره سفر :دی
منم می یام ...!

کاش میشد منم باشم توی این قرار دوستانه!!
ای عجب!بیچار مردا...
سلام این قرار دعوتی داره یا هر کی می خواد می تونه بیاد مستانه جون؟
هرکسی می تونه بیاد ولی قبلش باید خبر بده!