دلتان برای باران تنگ شده است؟؟
بارانِ تند...؟ سیل آسا...؟
هوس پیاده روی زیر باران کرده اید؟؟
تنهایی...؟ دو نفری...؟
نگران کم آبی کشورتان هستید؟؟
ذخیرهی سدها...؟ چشمها، چشمهها، خشک...؟؟
دیگر نیازی نیست چتر به دست برای خواندن دعای باران به بیابان بروید...
ما مشکل شما را حل میکنیم!
مهم نیست در چه فصلی از سال قرار داریم: بهار، پاییز، زمستان، حتی تابستان!
حتی به روشهای تکنولوژیکی "باروری ابرها" نیز فکر نکنید... روشی کاملاً نوین!
.
.
.
.
.
.
.
.
کافیه یه ندا به من یا مستانه بدید!
کافیه من ۱ ساعتِ تمام وقت بذارم ماشین رو بشورم؛
یا
کافیه مستانه نصفِ روز وقت بذاره اون همه شیشه رو پاک کنه...
...
صد در صد تضمینی!
یه راه حل دیگه به ذهن من میرسه که 100 درصد تضمینیه. یه آبمیوه هم داره
اونم اینه که یه روز به من بگید که با موتور بیام سر کار. اون روز حتما حتما، بارون میاد. تا به حال هزار بار تجربه کردم!!!!!!
چرا؟
چند دقیقه ست دارم فکر می کنم منظور ِ این نوشته چیه؟

این که پرآبی رو تبدیل به کم آبی می کنه یا کم آبی تبدیل به پر آبی میشه؟
خوبه راه افتادین شما نمی دونم مستانه از چه روشی استفاده کرده که شما هفته ای یه پست می زنی!
همسر ِ ما کلا وبلاگ نویسی رو انکار میکنه و می گه وبلاگ نویس نیست!
ای جانم.کافیه بابای منم ماشین رو شسته باشه یا مامانم شیشه هارو پاک کرده باشه.خصوصا اگه شبه عید باشه که دیگه رد خور نداره.
من بارون میخوام . قدم زدن دوتایی زیر بارون هم میخوام . لطفا هر چه سریعتر اقدام کنید . با تشکر
متین: اطاعت امر شد... اگه تهران هستین یه نگاه به آسمون بندازین!
به به شغل جدیده
خدا خیرتون بده ...

جناب متین خان ، سرکار مستانه خانم
با سلام
احتراماْ ، ما دیشب زیر بارون قدم زدیم ولی کم بود ، باز هم دلمان قدم زدن عشقولانه در هوای تمیز و بارانی می خواهد .
خواهشمند است در اسرع وقت اقدامات مقتضی را مبذول بفرمایید.
پیشاپیش از لطف و همکاری شما کمال تشکر را دارد .
متین: اطاعت امر شد فیروزه خانوم... اگه تهران هستین یه نگاه به آسمون بندازین!
سه چهار بار خوندم تا منظورتو فهمیدم






من دیروز تو اون بارونه کلی پیاده رفتم و حالیدم، سرما هم نخوردم!
ممنون بارووووووووووووووووون
واقعن ها... همیشه همینطوره!
وای چه بارونی هم
دقیقا جواب میده !!! ما هم تا ماشین رو تمیز میکنیم ( دقت کنین فقط کافیه دستمال بهش بکشیم) یه رگبار کوچیک هم که شده میاد !
=)))))))
اصلاً احتیاجی به شما نیست متینخان! من خودم استااااااد بارونباریام!!!! دقیقاً امروزم داشتم به همین مسأله فکر میکردم که باز من بعد از صد سال ماشین شستم!! (میگم باز من اولش فکر کردم نویسنده مستانهست کلی با خودم گفتم به به مستانه خانم ماشین شسته!!! دمش گررررم!!!!)
آه باران
شیشه پنجره را باران شست
از دل من اما چه کسی نقش تورا خواهد شست؟
آی گفتی
وای نگین که دلم خونه..

سه شنبه تمام پنجره ها رو تمیز کردم با چه زحمتی...
پرده های حریر سفید شسته شده بخار داده شده همه مرتب گیره زده شده آویزان..چهارشنبه خونه مادر شوهر بودم که مامانم زنگ زد و گفت تمام زحمتام به هدر رفته!!!
از پنجره بیرون و آسمون ابری رو که دیدم از حرصم هر هر خندیدم!
سلامممممم:)
ما هم یه همکاری داشتیم تو دفتر مجله.. اسمش بابک بود.. بعد هروقت هوا خیلی کثیف می شد بهش می گفتیم شیشه های خونه شونو تمیز کنه.. یه ساعت بعد بارون می گرفت به چه خوشگلی!
واااااااااااای ما هم دقیقا همینطوریم
اگه همکار خواستین در خدمتیم
ولی با همه این اوصاف من خیلی خیلی بارون رو می دوستم
یک ذره هوای ماها رو داشته باشید که ماشین نداریم و باید مدت ها زیر بارون بمونیم و هیچ کسم وجود نداره که باهاش دوتایی زیر بارون قدم بزنیم
همیشه همینطوره نمیدونم چرا ! انگار آسمون به شیشه و ماشین تمیز آلرژی داره