امروز دیگه رسماً گند زدم! دسته کلیدی رو که هم کلید حیاط بهشه و هم کلید در آپارتمان، به در حیاط جا گذاشتم و اومدم سرکار.
اون لحظهای که کلید رو کردم توی قفل و بدون اینکه درش بیارم رفتم توی حیاط تا دستم رو بشورم مطمئن بودم که این اتفاق میفته ولی بیخودی به این حس اطمینان نکردم و به جاش به حافظهام اطمینان کردم.
وقتی فهمیدم کلیدم نیست و به در جا مونده که من رسیده بودم سرکار و متین هم وسط اتوبان همت بود.
سعی کردیم با صابخونهمون تماس بگیریم و بهش بگیم اگه کلیدی به در مونده و خونهمون هنوز خالی نشده نجاتمون بده. اما اونا هم خونه نبودن و گوشی رو برنداشتن.
خلاصه متین درحالیکه سعی میکرد پشت تلفن نشون نده که از دستم ناراحته ولی مطمئنم توی دلش داشت بهم بد و بیراه میگفت از وسط اتوبان دور زد و برگشت خونه و تا برسه خونه و زنگ بزنه، توی دل من یه دور لباس شستن و آب کشیدن و خشک کردن!
بیشتر از همه دلم واسه لپتاپ و دوربینمون شور میزد. چون همینجوری وسط هال ولشون کرده بودم.
هیچی دیگه! همین!!!
چی میخواستین بشه؟ خدا بهمون رحم کرد و وقتی متین برگشت خونه کلید هنوز به در بود!
پ.ن: کلی عذاب وجدان دارم که جواب کامنتا رو نمی دم! کلی هم عذاب وجدان دارم که براتون کامنت نمی ذارم! تو رو خدا فکر بد راجع بهم نکنین!
خدا رو شکر ...
برعکس تو من امروز کلید رو توی خونه جا گذاشتم و اومدم بیرون تقی درو بستم !!!
بابای بیچاره ام مجبور شد بکوبه بیاد در باز کنه با کلید یدک که خونه اونا گذاشتیم !
خدا رو شکر
خدا رو شکر که به خیر گذشته
(یه نفس راحت !)
تو بنویس .جوان درد کامنت و جواب کامنت و انها نداشته باشه . خاله بازیه مگه ؟
منم هر چی دارم فکر میکنم که اگر روزی چنین شرایطی پیش بیاد تنها چیزی که نگرانش میشم همون لپتاپمه ! بنابراین به این نتیجه میرسیم که هر چی ادم چیز گرون قیمت کمتر داشته باشه استرسش در زندگی کمتره ! من قبلنا که لپ تاپم نداشتم و در این دنیای فانی خودم بودم و لبساهام هیچ غصه ای نداشتم !
به خیر گذشت ها.
خداروشکر که یاذت اومد.
میدونی چیه من حس میکنم آه کسانی که براشون کامنت نمیزاری داره دومنت رو میگیره
دختر بیشتر حواست رو جمع کن خطرناکه حسن
کلا فک کنم ۱ ساعت هم نشده نه؟
ما یه بار از شب تا صبح کلیدای خونمون پشت در جا مونده بود!!...
عزیزم... پیش میاد!
به این نمیگن گند زدن!!
خدا رو شکر که اتفاقی نیفتاد اما من فکر کنم حتمن در کنار این گم گشتگی حافظه یه خیری بوده که ندیدیش و اونم ادامه ندادن متین خان تو اون مسیر و تو اون زمان بوده نه ؟ شاید .
بازم جای شکرش باقیه.
باز اینکه یادت اومد کلیدتو جا گذاشتی خودش کلیه
ماشاللا!
می بینم که آلزایمر هی داره تو وبلاگستان سرایت می کنه میره!
حسابی دلم واسه اینجا تنگ شده بود مستانه جونم... به خیر گذشته حسابی...
والا هیچ دزدی حوصله نمی کنه اون همه خیابون رو بیاد بالا... خیالتون راحت باشه

خداروشکر چیزی نشده . ولی تو که اینقدر حواس پرت نبودی خانم ببینم عاشقی و ... اره دیگه
وای چقدر خدا رحم کرد منکه تا بیام بیرون شونصد دفعه چک میکنم همه چیزو
خدا رو شکر به خیر گذشت
خدا رو شکر که به خیر گذشت ...
این روزها این شاهکارا برای من طبیعی شده دیگه کاملاً!... منم اینجور وقتا فقط دلم برای لپتاپم شور میزنه!!!
من نمیدونم اینجا باید چه جوری نظر خصوصی برات بذارم.
میخواستم رمزو بهت بدم.