وقتایی که سرم شلوغ میشه و فکرم مشغول، هیچی مثل خوندن یه مجله نمیتونه فکرم رو آزاد کنه. این جور وقتها به هیچ وجه نمیتونم برم سمت کتاب خوندن چون کتاب خودش یه فکر به فکرهای دیگهام اضافه میکنه. ولی ورق زدن یه مجله به خصوص اگه رنگی باشه خیلی حالم رو جا میاره.
تا چندسال پیش این جور مواقع میرفتم جلوی دکهی روزنامهفروشی و مجله خانواده یا خانواده سبز رو برمیداشتم و کلی از داستانهای رمانتیک و معمولاً آموزندهاش(!) لذت میبردم و حتی صفحات تبلیغش هم کلی بهم انرژی میداد. اما از چندسال پیش به این ور گاهی همشهری جوان میخریدم و گاهی هم به یاد گذشتهها دوباره خانواده سبز میخریدم.
هیچ کدومشون مثل قبل بهم لذت نمی داد ولی به هر حال یک کمی فکرم رو آزاد میکرد.
مجله چلچراغ رو همیشه رو دکه روزنامهفروشیها دیده بودم. تعریفش رو هم زیاد شنیده بودم. اما هر وقت اومدم برش دارم به نظرم اومد نمیارزه! چون هم قیمتش از بقیه مجلهها بیشتر بود و هم صفحههاش کمتر!!!
تا اینکه شنبه دوباره روی دکه روزنامهفروشی دیدمش و از اونجایی که حالا دیگه قیمتش با بقیه مجلهها فرق چندانی نداشت برش داشتم!
و چقدر پشیمون شدم به خاطر اشتباهی که توی تمام این سالها مرتکب شده بودم! مطالب اجتماعیش که البته به زبون طنز نوشته شده بود عالی بود. معرفی کتاب و فیلم و موسیقیش، متنهای ادبیش و گزارشش همه و همه خیلی قشنگ بود.
اولین مجلهای بود که از اول تا آخرش رو خوندم و فقط عکسهاش رو نگاه نکردم!
راستش رو بخواین از الان منتظرم که شنبه بشه...
پ.ن۱: این نوشتهی خواهرم مریم رو خیلی دوست داشتم.
پ.ن۲: این نوشته رو هم بخونین.
من یه زمانی ارشیو مجله هارو داشتم . مجله ایران جوان . آخی یادش به خیر . ولی الان به نظرم خیلی کیفیت مجله ها اومده پایین .
آره اکثرشون واقعا چیزی برای خوندن ندارن
منم یه مدت معتادش شده بودم ...
توی اتوبوس و در مسیر دانشگاه ، روزهایی که دوستام نبودن و تنها کلاس داشتم ، کلی مطالبش رو شخم میزدم ...
راستش الان اصلاْ میلی به هیچ مجله و روزنامه ای ندارم! ... بنا به همون دلایل این چند ماه اخیر ...
خوب اون چیزی که من توی این یه شماره دیدم این بود که نسبت به وقایع اخیر هم با انصافتر بود...
منم تا دو سال پیش هر هفته چلچراع میخریدم و میخوندم و واقعا لذت می بردم اما کم کم مجله کیفیتش رو از دست داد و اکثریت اعضای تحریریه.ش ترکش کردن...اینطوری دیگه برام لذتی نداشت برای همین دیگه تحریمش کردم
کاش منم اون موقعها خونده بودمش
منتظرم شنبه بشه زودتر.....
تو چرا؟
منم تا چند سال پیش اعتیاد داشتم به چلچراغ خونی اما از وقتی اکیپشون تقریبا عوض شد یه جورایی دلسرد شدم. به نظر من شاهکارشون ابراهیم رهاست به این آدرس سر بزن
http://ebrahimraha.com
اینا رو که می گین بیشتر پشیمون می شم که چرا چند سال پیش شروع نکردم به خوندنش
من یه زمان عاشق 40 چراغ بودم. یعنی اول هفته میخریدم و تا آخر هفته کشش میدادم و لذت میبردم از خوندنش. بعد به نظرم یه کم زرد شد! دیگه نخریدم. یه کم هم محافظه کار شد!
خوب برای من که خواننده اون مجله های زرد بودم، این سبز محسوب میشه
تو از کجا فهمیدی من میخوام بسته فرهنگی بدم از چلچراغ چراااااااااااااااااااااااا
از من به مرکز ایدم دزدیده شد 
منم قسمتهاییشو میپسندم!
من خودم زیاد پایه خریدش نبودم اما خواهرشوهرمون آرشیو کاملشو حداقل ماله چند سالو داره

اگه شماره هفته قبل رو خوندی نفوذ به یک توالت عمومی شهرزاد همتی رو خوندی
در ضمن این مجله یه جنبش سبز نهفته است مثل بمب شماره های انتخاباتش رو باید می دیدی یا بعدش رو در ضمن مطالبش رو نمیشه به خاطر فاکتور سمت و سو گرایی نخوند ماله یه ماه پیشش که برادرشوهری خیلی خوشش اومده بود از جسد های مومیایی وزارت بهداشت و اینکه چطور تهیهشون میکنن یه ویژه نامه داشت ترکونده بود
بیا تموم پستم یه جا دادم همینجا دیدی چقده دوستای خوبی داری بهت حسودیم میشه دوستی مثل من داری
چلچراغ با اینکه الان اون کیفیت سالهای پیش رو نداره اما هنوز هم عالی و خوندنیه و حرفهای زیادی برای گفتن داره .
با اینکه دیگع چلچراغ به خوبی سابق نیست اما هنوزم نسبتا بهتر از بقیه است
مستانه خانم سلام
همیشه می خونمتون از ریدر
و لذت می برم
امروز که در باره ی دوسنت 8 ساله ی من نوشتید
آمدم که بگم خوشحالم که به جمع چلچراغی ها پیوستید
چلچراغ همیشه برای من نو و تازه است
چلچراغ یه تفکره
مهم نیست که نویسنده هایش کی هستند
درسته که الان نویسنده های زیادی از چلچراغ رفتند
بزرگمهر شرف الدین و میر اسد اللهو نیما اکبر پور هم که تو ب.ی ب.ی س.ی هستند
خیلی ها دیگه برایش نمی نویسند
ولی چلچراغ همیشه آگاهی داده
حتی تو روز های بعد از انت.خابات
موفق باشی هموطن
سلام...
نمی دونم چطوری سر از اینجا در اوردم.اما وقتی اومدم و خوندم؛ خیلی خوشم اومد...
خوشحال می شم شما هم سربزنین!
راستی: با اجازتون شما رو تو لینکام می ذارم!
سلام گلم واقعا مجله چلچراغ مجله پر محتواییه حیفه که بخواهی از آن بگذری موفق باشی و مستدام خوشحال میشم پیش من هم بیایید
سلام دوستم خوبی
وای مستانه من سالهاست با چلچراغ زندگی می کنم تازه الان یک کمی افت کرده چون خیلی از نوسنده های قدیمیش دیگه نیستن ولی با این حال هنوزم یه مجله خاصه
پیشنهاد می کنم آرشیو مجله رو پیدا کنی و نسخه های قدیمی رو بخونی
مطالبش طوری هستن که اصلا احساس نمی کنی تاریخ گذشته شده از حدودای سال 80 فکر می کنم منتشر میشده شاید هم قبل تر من از 82 می خونم
من از شماره یک این مجله رو دارم کلی هم تازه باهاشون همکاری می کردم جوری که دیگه کلی معروف شده بودم اون سالا
ولی وقتی اکثر نویسنده هاش رفتن و رفتن خارج دیگه دوسش نداشتم و کمتر خوندمش
ولی بهترین مجله ایه که می شناسم
چه جالب! واقعا؟
سلام... مدتی بود میخوندمتون ولی این دفعه که دیدم در مورد چلچراغ نوشتین دلم نیومد چیزی نگم و ساکت برم...باید بگم متاسفانه چلچراغ الان روزها ی سردی رو پشت سر میذاره .. حالا شما فکر کن قبلا این مجله چی بوده که شما از دستش دادی!!! کلا الان توی بازار مجله ها یه تا مجله اند که ا زنظر من ارزش وقت گذاشتن رو دارن: اول چلچراغ بعد ایراندخت و بعد هم همشهری جوان.

من یه مجله باز دو آتیشه و چلچراغیه تیرم ولی بین مجله های مختلفی که آرشیوشون رو دارم به آرشیو چلچراغام یه جور دیگه افتخا رمیکنم...دنیای چلچراغ دنیای قشنگیه... و خوشحالم که شما با چلچراغ آشتی کردین!!!
شنبه می خرمش ببینم چیه..
مستانه جان این وبلاگه که برای نیازمندا پول جمع آوری می کنن مطمئنه؟
آره عزیزم. مطمئنه...
مخصوصا تاریخ شرمندگیش حرف نداره
خیل وقت ها مجله میخوندم ولی دیگه الان مجله ها اون حال و هوا رو ندارن...
والا من قبلترها بیشتر می پسندیدمش اما الانم
دوستش میدارم ..تو این قحطی مجله و روزنامه های واقعی باز نعمتیه .. بالاخره کاچی به از هیچی !
وبلاگستان قسمتی از دنیای مجازیست که بازتابی از باور ها،اعتقادات و احساسات درونی هر یک از ما در قالب نوشتار است.این فضای عظیم فارسی زبان منعکس کننده فرهنگ و اندیشه ی پارسی در دهکده جهانی امروز و پرچم دار یک نسل عقیده است که یادگار فردای آریایی،این مردم نجیب و شریف خواهد بود..صرف نظر از سبک نوشتار، وبلاگ نویسان مطرحی وجود دارند که همگی برای تک تک اعضای وبلاگ نویس دارای ارزش و احترام خاص خودشان هستند و مطرح شدن این افراد ناخوداگاه اثبات کننده این است که آنچه مینویسند بر دل نشسته و حرف ناگفته خیلی از ایرانی هاست .مدتیست که افرادی از گوشه و کنار وبلاگستان سر بر افراشته اند که به وضوح همه باور ها و اصالت های انسانی را زیر سئوال برده و صدای خیلی از وبلاگ نویسان را در آورده اند.این موضوع حتما از چشم تیز بین وبلاگ نویسان فعال و آنها که حرفشان را به قصد زنده کردن خیلی از ارزشهای مرده در این فضای مجازی به نگارش در میارن پوشیده نیست.اگر قرار باشد که اینگونه افراد داعیه دار فرهنگ اصیل ایرانی جماعت باشند جدا از آبروی ایران و ایرانی چه باقی خواهد ماند؟آیا باید به کسی که تمام انسانیت را در قالب مسائل جنسی میبیند و عشق این موهبت ارزشمند انسانی را با جنون نوشتاری اش که بعید است از یک باور سالم براید به ورطه ی خفت وخواری تا سر حد تشابه با حیوانات میکشاند و تمام گفته ها و ناگفته هاش جز زیر سئوال بردن آدم و آدمیت و خلاصه کردن تمام درونیات انسان درقالب جنسیت چیز دیگری نیست اجازه خدشه دار کردن فرهنگ و باور چندین هزار ساله ایرانی داد؟
آیا باید به این گونه افراد علی رقم مسدود شدن پیاپی وبلاگشان اجازه داد تا به گوشه ای از فضای مجازی بیگانه بخزند و در آنجا به تخریب بیمارگونه ی ادبیات ایرانی و زیر سئوال بردن شخصیت های مطرح وبلاگستان،کسانی که ارزش و احترامی چندین و چند ساله دارند بنشیینند؟ قرار است به این چنین افرادی توان نفس کشیدن داد تا به گفته خودشان با زبان، آلوده افکار ذهن بیمارشان را روی برگ های دفتر ادب ایرانی بالا بیاورند؟ آیا فکر نمیکنید از آنجا که گیاه هرزه به سرعت و به سادگی رشد میکند فردا که جلبک های رنگی تمام دریای وبلاگستان را پوشاند، شاه ماهی ها به آرامی جان خواهند داد و از فرهنگ وبلاگ نویسی ایرانی جز باتلاقی باقی نخواهد ماند؟اگر من و تو نگهبان فرهنگ ایران و ایرانی نباشیم چه کسی خواهد بود؟حفظ ایران تنها جان دادن در خیابانها و فریاد مرگ بر دیکتاتور زدن نیست بلکه این گوشه ای از واجبات ما برای حفظ ارزشهای خاک پاک آریایی است..به من و خودت اجازه بده باور کنیم با تحریم این وبلاگ(http://realistfriend.wordpress.com/) اجازه نخواهیم داد که ادبیات غنی پارسی زبانان آلت دست واژه پردازی های چنین افرادی شود که تا پارس و پارسی نویسی رهی بس طولانی برای ادراک دارند!
( از همه وبلاگ نویسان عزیز خواهشمندم که در راستای احترام به خودشون، به عنوان یک وبلاگر فارسی زبان این متن رو به عنوان یک پی نوشت یا لینک در وبلاگشون قرار بدن تا به خاطر بسپاریم ما همواره در مقابل اشاعه هر گونه فرهنگ ضد اخلاقیات و شرافت ایرانی خواهیم ایستاد و اجازه لکه دار کردن آبرو و قداست وبلاگستان رو نخواهیم داد ..صرف نظر از میزان توجه دوستان به اهمیت چنین بحثی فکر میکنم من به عنوان یک عضو کوچک اونچه که وظیفه ام بود رو انجام دادم و همین احساس رضایت برام کافیست!)