با دو سه نفر که اهل شهرکرد بودن صحبت کردیم. تقریبا همهشون رایمون رو زدن. میگفتن چهارمحال توی اردبیهشت قشنگه و الان خیلی سرده و ...
حرفهایی هم که فیروزه اینجا گفته بود و بقیه هم کم و بیش تاییدش کرده بودن، بیشتر دودلمون کرده بود. چون یکی از هدفهای اصلیمون دیدن آبشار لردگان بود.
دیگه موقعی که از تهران راه افتادیم نیتمون فقط اصفهان بود و عروسی عمهام که دوم فروردین بود و عید دیدنی پدربزرگ و عمه ها و عموها و دخترعموها و ...
عروسی برگزار شد و عیددیدنیهامون رو هم رفتیم و صبح روز چهارم قرار شد، عصر راه بیفتیم به سمت تهران.
یکی دو ساعت قبل از برگشتن رفتیم خونهی عموم و لابهلای صحبتها حرف سفر پیش اومد و عموم گفت تا ایذه فقط چهار ساعت راهه و راهش هم خیلی قشنگه و مثل شمال میمونه!
و ما بعدازظهر همون روز راه افتادیم. اما نه به سمت تهران که به سمت ایذه!
ادامه دارد...
چه خوب که با عکس و جزییات می نویسی... می گن وصف العیش نصف العیش
چه طبیعت بکری... سال نو مبارک باشه مستانه جونم!
باید جچای قشنگی باشه منتظر بقیه اش هستم چه طوری بود میشه عکس بیشتری بذاری
دستت درد نکنه . یعنی چند روز اصفهان بودی و نخواستی یه قرار هر چند کوچولو با هم بذاریم ؟
صحرا جان من توی سه روزی که اصفهان بودم دو روز دستم به عروسی و پاتختی بند بود و بقیه اش هم به عیددیدنی. اما واقعا خوشحال می شم که ببینمت. ایشالا در اولین فرصتی که اومدیم اون سمت یا شما اومدین این سمت خدمتتون می رسیم.
نتونستم توی وبلاگت کامنت بذارم...
سفر به خوشی و سلامتی
رسیدن به خیر
عنوان نوشته رو بذار:چگونه عکسهای زیبا بگیریم و کانون گرم خانواده ها را به فنا بدهیم!!!!

عکسهات بلاگن بشر.
و ایذه.ای ایذه.عجب کاری کردین مستانه.باغ ملک هم رفتین؟به باغ ملک میگیم لس انجلس.باغ واسه ملکه رسمن.ایذه دست داره مثل بنز. جهنم وضرر.عکس بگیر ما اماده ی حرص خوردنیم.
پینوشت:ما خواننده ی خاموش بوده ایم و دیگر طاقتمان طاق شده و زبان باز کرده ایم.شما کانهو جعفر باغچه بان ما را به هوش حرف زدن می اندازید بانو
خوب شد نیومدید شهرکرد، چون این چند روز اینجا همش بارون بود و هوای ابری و سرد!
فکر کنم اگه می اومدید کلی زد حال بود!