بچه که بودیم عصرای تابستون که هوا حسابی گرم میشد و من و سوفیا هم حسابی بازیهامون رو کرده بودیم و خسته و بیحوصله شده بودیم، دور از چشم مامان میرفتیم توی آشپزخونه و شربت آبلیمو یا شربت آلبالو یا گاهی هم شیر کاکائو درست میکردیم و میریختیم توی لیوان پلاستیکی و یه قاشق چایخوری هم میذاشتیم توش و هلش میدادیم توی جایخی یخچال و به خیال خودمون آلاسکا و بستنی درست میکردیم و البته تمام آشپزخونه و جایخی رو کثیف میکردیم و داد مامان رو در میآوردیم ولی عوضش مزه اون آلاسکاها و بستنیها همیشه زیر دندونمون موند.
چند روز پیش متین یه عالمه آلاسکا خرید و آورد خونه. توی بقالی سرکوچهمون دیده بود. سازندهاش ایدهی بچگیهامون رو دزدیده بود و شربت آبلیمو رو گذاشته بود یخ زده بود. البته یه مقدار فالوده هم ریخته بود توش. ولی خود خودش بود. همون طعم بینظیر عصرهای تابستون کودکیهامون...
پ.ن2: دلم برای خیلیاتون واقعا تنگ شده...
وااای یادش بخیر منم ازین کارا میکردم.
ما با نوشابه آلاسکا درست میکردیم قالب مخصوصش رو داشتیم که مثل قالب یخ بود و یه دسته داشت
این بستنی یخی فالوده ای میهن واقعا خوشمزه است ...دیروز آخریش رو خوردم یادم باشه بخرم
نه من مال میهن رو نمی گم. این مارکش شمس بود! ولی خیلی خوشمزه تر از میهن بود!
دلم برات تنگ شده هیما...
یه جورایی هممون از این حرکتا انجام میدادیم
پسر و دختر هم نداشت
نوش جان
وای چقد یاد چیزای خوب خوب افتادم..
من و خواهرم هم همین کارو می کردیم. تازه هی درجه فریزر رو زیاد می کردیم. اونم به زور و بلا.
هی هم در یخچال باز می کردیم انگشت می زدیم تو جای آلاسکاها ببینیم بستن یا نه!! همین می شد که آخرش نبسته با قاشق می خوردیم
آخی ....
منم درست میکردم ... ولی دیگه عقلم نمیرسید قاشق توش بذارم که آلاسکا بشه !
وقتی یخ میزد با قاشق خرت خرت میتراشیدم و میخوردمش ...
مامانم بهش میگفت یخ در بهشت !!
هههههههما هم درست می کردیم! تازه با نوشابه و دوغ هم درست می کردیم! با هر چی دم دستمون می رسید و انواع آبمیوه... به به یادش به خیر:)
مطلبت از جمله خاطره های مشترک نسل ماست و حالا با ورود این بستنی یخی ها به سوپرمارکت ها دوباره طعم تابستون های قشنگ رو مزه مزه می کنیم
وای منو بردی به اون دوران


من عاشق این بستنی یخی فالوده ای شدم
مستانه امتحانات تموم شد یه قراری بذار همدیگه رو ببینیم. الان یه قرارا عصرگاهی تو کافی شاپ میچسبه
ما هم جمیعا...
ما هم از این ابتکارا داشتیم... عمه ام اینا هم یه جای آلاسکای پلاستیکی داشتند 12 تایی همیشه عشقمون بود بریم باهاشون آلاسکا درست کنیم و ظهر که همه بزرگترا می خوابیدند سرشون دعوا کنیم...
یادش بخیر!چقد دلم خواست!
من یه عالمه زرآلو رو ریختم تو مخلوط کن با آب و گذاشتم تو فریزر!ترسیدم خراب شن!به یاد اون موقعها بخوریم!کاچی بهتر از هیچی!
یادش بخیر خیلی از اون بستنی ها دوست داشتم و البته یخی فالوده ایی های الانووووووووو
دهنم آب افتاد
بستنی یخی فالوده ای ... مممممممم عالیه واقعا ...
به به
چه طعم خوبی
منم اجازه نداشتم یخمک و ... بخرم و واسه همین تو خونه به روش شما درست می کردیم
آخه ما هم درست میکردیم یادش بخیر
شوهر من هم عاشق بستنی یخیه
حالا قضیه ی من مثه شماها بود با یه مقدار تفاوت!
تفاوتش اینه که ماها درست می کردیم می بردیم سر کوچه می فروختیم.
یه دونه جعبه چوبی پیدا می کردیم روش بساط می کردیم. لواشک و آلوچه و آدامس و قویت(همونایی که پودری بود توی جعبه مثه آرد نخودچی)
از همه مهمتر ما آب انجیر هم می فروختیم. مشتریامونم بچه های محل بودن.
ای کودکی کجایی که یادت به خیر
وای که این بستنی فالوده میهن چه حالی میده خوردنش.. از وقتی این اومده من دیگه هیچ بستنی دیگه ای نمی خورم...
بچگی هم عالمی بود و گذشت
آلاسکا می خواااااااااااااااااااام
سلام
بابا الان با طعم لیمو ،شاتوت ،پرتغال و ... امده و بچه ها عمرا به طرف کارهای ما برن.
راستی از اینکه لطف کردید و حقیر را در لینک دوستان قرار دادید سپاس گذارم. من هم بی اجازه شما این کار را کردم.
ارادتمند شهریار
حیف که تو ادارم وگرنه همین الان میرفتم یه بستنی یخی واسه خودم میخریدم/
امروز می بینمت دیگه... یادت که نرفته... می دونی چطوری بیای؟
منم بردی به روزای کودکی...
ایام به کام...
قرار ساعت چنده مستانه جون ؟ و کجاست ؟
وای...
اره....
یادش بخیر...
منو شاه گلم همین کارو میکردیم!
دلم تنگ شد...
واست رمز گذاشتم. خواستی بیا بخون مستانه جون