کلی کار دارم واسه چهارشنبه. ولی وسطش هی سایت تابـنــاک رو رفرش میکنم ببینم چه بلایی داره سرمون میاد. هر دفعه که رفرش میکنم چندتا خبر جدید هست. فلان چیز شده فلان قیمت و بهمان چیز انقدر گرون شده و ... البته که سردرنمیارم. یعنی من چه میدونم که قبلا آب مترمکعبی چند بوده که حالا چند شده. البته زیاد هم مهم نیست. چون یه حساب کتاب دستی نشون میده که اون پولی که بهمون دادن به بنـزیـنمون هم نمیرسه و بقیه اش رو باید از جیب مبارک بذاریم روش.
گفتم جیب مبارک! دیروز یه جا خوندم که خوب نیست آدم مشکلاتش رو با بقیه درمیون بذاره و اینا. برای همین نمیگم جیبمون چقدر خالیه.
اون روز دیگه صدام در اومد و لعنت کردم آدمهایی رو که به بهانههای مختلف پول آدم رو نمیدن. همین دولــت محترم که ادعا میکنه پولش از هرپول دیگهای حلالتره و مواظب باشین یه وقت قاطی پولهاتون نشه، یه ساله که سه تومن بدهی من و متین رو نمیده. حالا ما فقط یه نفریم! دیگه ببین در ابعاد بزرگتر ببین چی میشه و چقدر به این و اون بدهی داره.
باید هفته پیش پول این ترم دانشگاهم رو میدادم. ولی ندادم. نداشتم که بدم. حالا نمیدونم چی میشه. اونقدر هم مهم نیست. به اندازه نون شب هم واجب نیست. آخرش اینه که کلا بیخیال درس و دانشگاه میشم. ولی نمیمیرم که.
بیشتر نگرانم. نگران مردهایی که همیشه باید با حساب و کتاب نون شب بخرن و ببرن خونه و حالا باید ده برابر شاید هم صد برابر حساب و کتاب کنن. خود نداشتن و نداری یه طرف، انرژی که این حساب و کتابها از آدم میگیره یه طرف. خداییش آدم رو پیر میکنه، عصبی میکنه، داغون میکنه. خدا صبر بده، تحمل بده، آرامش بده، نجات بده، به همه...
صبر و آرامش؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ای خداااا
صبر و آرامش نخوام؟ پس چی بخوام؟ پول؟
خدا به دادمون برسه ...
گفتن نداره که ... جیب منم خالیه!
الان اگه کسی جیبش خالی نباشه جای تعجب داره...
دلت خالی نباشه مستانه جون!




ایضا بقیه ی دوستان...
مستانه میگم متین هم واسه همینا می گفت نگران نباش! یعنی ته دلش هی میگفته نگران نباش متین، این ترم که پول ندی اخراج میشه واسه همیشه خیالت راحت می شه!! :))
ولی جدای از شوخی، مگه میشه قسط بندیش نکرد؟ چک چند ماهه بدین... بعدشم مطمئن باش اینا نمیان انقد راحت تو رو لغو کنن چون براشون فایده داری پس درهر صورت نگران نباش...
کاش یکی پیدا میشد یه نگران نباش هم به ماها مخصوصا به وحید میگفت هرچند اون الان خیلی بیشتر از یه نگران نباش لازم داره
نگران نباش.... چیزی تا صبح نمونده... این تاریکها نفسای آخرش رو می کشه.... به لطف خدا
منکه همینجوری استرسم اینارو هم نوشتی ای خدا رحم کن بهمون
ما که دیگه جیبی برامون نمونده
سلام مستانه جون ...
امان ازاین وضع بی وضع مملکت :(((((
فقط دعاکنیم که بدترازاین نشه
.
.
راستی ببخشیدمن هی میپرسم
کلاسای شبکه روپرسیدی ؟
شرمنده ام به خدا! چهارشنبه. قول می دم خب؟
خب
نم یخوام خوش خیال باشم اما گذشتن از هر دوره ایی و وارد دوره جدید و تغییر و تحول شدن اولش سخته یه مقدار و متضرر تر از همه آدمایی هستند که این دوره با اونا شروع میشه...
سلام مستانه جان.
آره می دونم درباره حلالیت پول چی می گی. پدر من بازاریه. بعد ۲۰ سال الان به این نتیجه رسیدن که باید برای انبار مغازه هم تجاری بدیم. یعنی نصف پول مغازه رو دوباره بهشون بدیم.
حالا خود شهر داری ۷ ساله یه پولی از ما دستشه نمی ده. نمی دونیم چی می شه.
راستی من اولین باره که پیام می دم دو هفته ای زمان گذاشتم تا کل وبلاگتو بخونم. به خاطر وبلاگ شاد و سرزندت ممنونم. چند هفته پیش حلا خیلی بد بود روح شاد بودن و سرزندگی دوباره رو از تو و بلاگ شادت گرفتم.
نگران هم نباش انشاا.. همه چی درست می شه نذار روی نوشته های شادت و زندگی قشنگتون اثر بذاره.
از آشنایی و دوستی باهات خوشحالم