اگه دیروز، دیشب رو نداشت الان اینجا پر از غرغر بود. دیروز از صبح تا نزدیکیهای ظهر با یک کیف سنگین حاوی لب تاب و کتاب و دفتر توی خیابونها ویلون و سیلون بودم. از این بانک به اون بانک. از اون شعبه بیمه به این شعبه بیمه و ...
ظهر هم که امتحان پایان ترم داشتم. امتحان اوپن بوک بود. اون وقت من جواب یه سوالی رو غلط نوشتم که حلش رو توی دفترم داشتم! یعنی انقدر اعتماد به نفس داشتم که یه لحظه هم شک نکردم اینایی که دارم می نویسم غلطه و یه نگاه به دفترم بندازم!
اینا غرغر نبودا ! فقط دارم تعریف می کنم!
ولی عوضش بعد امتحان با تینا و مانیا قرار داشتم. رفتیم خونه ی تینا و انقدر خوش گذشت و انقدر خندیدیم که همه چی یادم رفت (بیشترش رو به حمید "بفرمایید شام" خندیدیم) و وقتی متین رو دیدم نوع غرغرهام عوض شده بود و غر می زدم که دلم درد گرفته بسکه خندیدم...
سلام
بابا اپن بوک سخت تره که
۱سوال مهم نیست حالا میشی ۱۹
بفرمایید شام دیشب که واقعا سوژه بود
:)) مستانه... به منم خیلییییییییییی خوش گذشت..... منم مدتها بود اینهمه نخندیده بودم.... جای خیلیها خالی بود
بیچاره این متین با اینکه کلی خندیدی و بهت خوش گذشته ولی باز به متین رسیدی غرغر کردی دختر
مردها نسبت به غرغر الرژی دارند حواست باشه
من تجربه ام توی این قضیه زیاده
به به. این مهمونی بعد از امتحان واقعا می چسبه.
ما هم کلی به حمید خندیدیم ولی خداییش خیلی آدم با ذوقی بود. آدم از اینکه حس میکنه یکی انقد ذوق داره سرحال میاد!گوجه من کوشی؟

خوشحالم که خوبینننننننننن
این روزها می بینم همه قرار داشتن.....خدا رو شکر که خوشحال بودی....اره معمولا ادم بعد از خنده یکم دپرس می شه نمی دونم چرا؟
همیشه شاد و خندان باشی
به منم خیلی خوش گذشت. ولی کلا این حمید سوژهای بود واسه خودش.
امیدوارم این قرارها بازم تکرار بشه
اسمم چرا خورده شد؟
اصلا غرزدن بلد نیستی ها دختر زود یادت میره
مستانه جان انشالله همیشه خوب و خندون باشی دوستای خوب که ادم باهاش بهت خوش میگذره واقعا نعمته..
ولی حمید خیلی با حال بود من که کلی کیف کردم..واقعا با عشق غذا درست میکرد