تولد دخترکه. از صبح همهی پاساژهای اطرافمون را زیر و رو کردهام تا چیزی بخرم که مطمئن باشم دوستش خواهد داشت. دخترک سختپسنده و خوشسلیقه.
توی هر مغازهای که میرم خودم رو میزنم به هفت سالگی که به یاد بیارم اگه کسی توی سن هفت سالگی، این کتاب رو برام میخرید بیشتر خوشحال میشدم یا اون عروسک رو یا ...
و به یاد میارم که در هفتسالگی یک جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ به اندازهی تمام دنیا خوشحالم میکرد و یک کتاب ساعتها غرق لذتم میکرد. نه فقط من، همهمون به همین چیزهای کوچک قانع بودیم و دلخوش!
اما میدونم که این چیزها از نظر دخترک برای هدیه تولد هفت سالگی یک کمی ساده و کوچیکه. بچههای این روزها به اندازهی بچگیهای ما قانع نیستند.
در آخرین مغازه، فروشنده از عروسکی حرف میزنه که تب میکنه، لپهاش گل میندازه، نبضش تند میزنه و سرفه میکنه، آمپولش که میزنی گریه میکنه و دارو که بهش میدهی تبش خوب میشه و میخنده.
برای آخرین بار هفت ساله میشم. از شوق داشتن عروسک سر از پا نمیشناسم. دست عروسک را میگیرم و با هم از مغازه بیرون میاییم.
انتخابت عالی بود مستانه
مستانه جونم چقدر تو مهربونی
خوش به حال دخترک
وای چه دنیا مدرن شده خواهر

شرمنده حالا چند بود این عروسکه؟
۳۴ تومن
والاه اینو الانم واسه من میخریدن کلی ذوق می کردم
حساب خوشش میاد. خیلی باحاله خوب.
دخترک دخترتونه عزیزم؟
والا برا منم می خریدن این عروسک رو ،خوش به حالم می شد.
انتخاب خوبی کردی
خوش به حال دخترک که خاله مستانه ای به این مهربونی داره
آخی..دستت درد نکنه..چه جالب
سلام،
ولی اگه من بودم باز هم مداد رنگی و لوازم التحریر رو ترجیع می دادم.
چه دنیایی شده، چه عروسک هایی میسازن.
خوش به حالش.
حالا بهش دادید؟! خوشش اومد؟
امشبه تولدش
به نظرم هدیه ات عالیه
بگو خوشش اومد یا نه؟
امشبه تولدش
امیدوارم که برق شادی رو توی چشماش ببینی.این از همه چیز ارزشمندتره