از وقتی اومد و صاف نشست روبهروم یهو انگار زندگی یه رنگ و بوی تازهای گرفت. رنگ و بوی آرامش. رنگ و بوی تازگی. سرم که از صبح درد میکرد بهتر شد و اضطرابم هم کمتر شد.
" این یک جملهی عاشقانه نیست."
در توصیف متین هم نیست. در وصف یک مرد چینیه! در واقع در وصف یک عطر چینیه! واقعا بوی متفاوتی داره و حس عجیبی به آدم میده. انگار که وسط یه دشت سبز کنار یه رودخونه پر آب نشسته باشی. آرامشش از نوع آرامشیه که طبیعت به آدم میده.
شنیده بودم که چینیها به جز کپیبرداری، توی طب سنتی و ساختن محصولات طبیعی و گیاهی هم تخصص دارن. ولی فکر نمیکردم تا این حد!
خلاصه از صبح تمام فکرهایی که ذهنم رو مشغول کرده بود، رنگ باخته و کمرنگ شده. فقط و فقط یه سوالی ذهنم رو مشغول کرده! چه جوری میتونم این عطر رو داشته باشم؟
میگفتی مندلی برات می آورد!
عزیزم! ایشون اینجا رو می خونن.
اینجا پره از چینی اسمشو بگو ببینم میتونم برات پیدا کنم
مشکل اولیه اینه که اسمش رو چه جوری بپرسم!
برو از کیفش بذرد

:) چشم... حتما
چه باحال! حتما" گیر میاد. باید از اهل فن بپرسی. مستانه پیدا کردی به ما هم بگو.
این عکس چه باحاله!
اهل فن نمی خواد که! باید یه زبون مشترکی پیدا کنم که از خودش بپرسم.
آخیییی
سوال من بود این!
از صاحبش نپرسیدی؟
نه! نمی تونم.