توی گیرودار روزهای سخت زندگی من و متین به دنیا اومد. همون روزهایی که کار
من شب و روز اشک ریختن بود، گاهی برای اینکه دل مامان نرم بشه و گاهی از
دلتنگی بیحدوحساب برای متینی که سرباز بود!
دیروز، وقتی مامانش شش تا شمع روی کیک تولد گذاشت، وقتی من از توی دوربین نگاه میکردم که چقدر بزرگ شده، وقتی شمعها رو فوت کرد، وقتی فشفشهها روشن شد و ... باورم نمیشد، باورم نمیشد که با چه سرعتی داره حرکت میکنه این قطار زندگی.
زندگی ما همراه با قد کشیدن تو داره قد میکشه پسرک، زندگی ما شبیه توئه پسرک. زندگی ما هم گاهی مثل زندگی تو سخت میشه. اما ما هم مثل تو به روی خودمون نمیاریم که چه خبره و فقط میخندیم و میگذریم...
خوب بزرگ شو که زندگی ما شبیه توئه پسرک...
عزیزم مبارکه به سلامتی
راستی ببینم این پسرک کیه که هم سنه ازدواج شماست ! یا نه یه تمثیل بیشتر نبود ؟!!!!!!!!هان
پسر برادر شوهرمه
سلامت باش و شاد پسرک ...
خجسته باد آن دم و آن جا که از مهر دو کس هستی اش پای گرفت ...
چه جالب... حتما خیلی دوستش داری...
امیدوارم عاقبت هر دو خوب باشه
گاهی بهت حسودیم میشه مستانه
الهی 120 ساله بشه ..
مبارک باشه عزیزم..چه خوب..با بزرگ شدن این بچه متوجه میشین زندگی شما هم تا چه حد بزرگ شده
وای مستانه جان نگو نگو که من باورم نمیشه!ساقدوشم الان دوم راهنماییه!!!من میبینمش اصلا فکر میکنم مال زندگی ماست هم عمر زندگی ماست
یکی از دوستام بچش دقیقا همسن آشنایی ماست الان کلاس اوله وقتی قد بلند شو میبینم و بزرگ شدنشو تو دلم میگم باورت میشه؟..البته فک نکنی پیرزنم ها!اون ساقدوشم موقع عروسیمون کلاس سوم بود