اومدم بند و بساط غم و اندوه رو از اینجا جمع کنم. دیگه فسقلی بسشه. دیگه می خوام یه زندگی شاد و آروم رو براش فراهم کنم. حتی اگه باباش نذاره....
فسقلی من امروز چهار ماهه می شه و من با تمام وجود ازش ممنونم که تمام این چهار ماه من رو با همه تلخیم، با همه استرسم، با همه نگرانیها و ... تحمل کرده و دم برنیاورده.
امیدوارم دیگه هیچ وقت توی زندگیش چنین روزهایی رو تجربه نکنه...
از فردا سعی می کنم بیشتر و بهتر بنویسم...
عکس: منطقه خالدنبی
باریکلا! حالا شدی یه دختر خوب
khoda ra shokr
khoda ra shokr
مستانه
چی شده به تو؟
فدات بشم مستانه جون
آفرین دختر خوب
خوشحالم که برگشتی
انشالله که باباشم میذاره چون هر دوتونو دوست داره :)
کاش می دونستم چته مستانه!
به قول آقای همساده.. آقا نفهمیدم چی چی میگی فقط می دونم فحش بدی بوداااااا
تصمیم خوبی گرفتی... برو مام پشت ت هستیم
آها اینم میخواستم بگم... یاد آی دیم افتادم.. غم بس!
آفرین..خوب باش همیشه :)
وای که از امروز غم فردا رو نخور عزیزم غصه دنیا رو نخور
با صدای منصور لطفاً
خبر خوشحال کننده ای بود.
خوشحالم برات بچه شادی هم میخواد چه گناهی کرده آخه؟
راستی لینکم و تغییر دادی مستانه جون؟
رز
http://lahzeham.blogsky.com/
ایشالا ..
مستانه جونم
سلام
نمی خوای به کلوب سربزنی
همه نی نیشون معلوم شده
دلم برات تنگ شده فرصت کردی بیا
بوسسسسسسسسس
خوب باشید همیشه
چه خوب که اومدی عزیزم.
گرم بنویس تا ما هم غم هامون یادمون بره
چه تصمیم خوبی
بهترین تصمیم
مستانه جان شما هم که توی عملی کردن تصمیم ها نمونه ای
عزیزدلم امیدوارم همه ی آدما و ارکان دور و برت هم در جهت هدفت متمرکز بشن:)
چه قلمبه سلمبه شدا:دی
از دست این باباها!!! اسمایلی شاکی!!!!
دیروز یه پوستر توپ از همین عکسی که گذاشتی تو مجله سرزمین من دیدم، به علی گفتم آخه چرا ما نمیریم یه همچه جاهایی؟!!! اونوقت تو با این حالت میری، دمت گرم بابا به خدا!
خوب باشی دختر:*
یحنی الان مستانه چه شکلی شده؟ گردالو
؟
به یادتم، حتی اگه کامنت نذارم