یه دونه از این تیکرها درست کرده بودم و گاهگاهی بهش سر میزدم که تاریخ از دستم در نره و بدونم چند هفتمه و چقدر مونده و ...
چند روز پیش بهش سر زدم دیدم نوشته دو روز مونده! عجبا! چه حرفها... خلاصه از دو روز پیش هم دیگه نمیگه چقدر مونده و به خیال خودش الان پسرک به دنیا اومده و لابد داره شیر میخوره.
ظاهرا پیشبینی همه فک و فامیلهای گرامی غلط از آب دراومده و پسرک فعلا جا خوش کرده و قصد بیرون اومدن نداره. منم گرچه دلم قیلی ویلی میره که هرچه زودتر ببینمش ولی فعلا دارم بیخوابیهای بعد از اومدنش رو جبران میکنم.
خلاصه که خبری نیست و زندگی در امن و امانه.
سلام و همیشه در سلام
آمدنش پیشاپیش مبارک
زیرلفظی میخواد خب!
حتما نی نی بهش خوش گذشته که نمی خواد بیاد
نمی دونه آدم و عالم اینجا در انتظارش نشستن
این پستت منو یاد ریچل تو Friends اونم بچه اش تصمیم نداشت به دنیا بیاد:دی
سزارین می کنی یا طبیعی؟
انشااله که به سلامتی زایمان کنی عزیزم:*
۴ هفته فاصله داریم! دقیقا ۴هفته!
تو در مورد طبیعی و سزارین تصمیمی داری؟
ای جانم. الان یه روز از تاریخ پستت گذشته و شاید نی نی دنیا اومده باشه. راستی اسمش رو نمی گی به ما؟
ممکنه؟ :) وای چه دلم خواست :)
میاد دیگه، امروز فرداست که بیاد :)
این نی نی نی نیه خیلی اقتصادی هستش .میخاد صبر کنه عینه مامانش مهرماهی شه تا باباش با یه کیک و یه تولد همیشه سرو ته قضیه رو هم بیاره
خب اصولا بعد از نوشتن همچین پستی یهویی نی نی میخواد که به دنیا بیاد ... الان تو خوبی؟ نی نی هنوز نیومده؟
حالا واقعا کی میاد
بی صبرانه منتظر اومدن پسر گوگولی هستیم
مواظب خودت و نی نی باش مامان مستانه
دلم هزار راه رفت توی این چند روز.
قدم بذاره روی چشم من .
عزیز دل خاله هاشه.
یعنی جمع بشتم که می دونم از الان چقدر خاطرخواه داره بچه مون
واقعا؟هنوز نیومده؟گفتم به روز نمی کنی لابد نینی جان پبا به این دنیا گذاشته...
میاد به زودی:)
احتمالا زایمانت طبیعیه که منتظری بیاد...وگرنه تا الان به دنیاش آورده بودین:)
به دلم افتاده همین آخر هفته نی نی پسری به دنیا اومده...
بوووووس واسه هر دوتون
آخی نازی
مامان من میگه پسر نه ماه و نه روزش رو پر میکنه راستی نگفتی طبیعی یا سزارین؟
فکر کنم طبیعی که میگی دیگه!
سلام مامان نینی خوبی
مراقب خودتون باش
من به حدی این چند وقته درگیر بودم که گفتم الآن که برم حتما نینی به دنیا اومده اما انگاری جاش خوبه فسقلی. فکر کن آدم انقدر بد شانس باشه که روز عروسیه آبجیش با امتحانش یکی باشه فقط شانس آوردم تئوری نبود بلکه باید کارهامون رو تحویل میدادیم و خوشبختانه استاد قبول کرد کارارو بدم دوستم نشون بده و بماند که تا روز عروسیه آبجی جان من سه شب بود نخوابیده بودم که کارهام تموم شه.و باز فردای پاتختیش یه امتحان دیگه داشتم. یعنی روزای مزخرفی بوداااا. امروز که از خواب بیدار شدم با ترس بلند شدم که حتما یه کاری دارم خوابم برده!! از بس که این چند وقته از خستگی وسط کار خوابم میبرده. خلاصه یه وضعی... ایشالا که نینی ناز به زودی به دنیا میاد