از این به بعد یه سری نوشته ها رو می نویسم فقط برای اینکه خودم بعدا که خواستم این روزها رو به یاد بیارم جزییات بیشتری ازشون داشته باشم. این نوشته ها بعید می دونم برای کسی جز خودم جذابیتی داشته باشه. خدائیش برای شما چه جذابیتی داره که بچه من امروز مثلا تکون خورد یا زبونش رو در آورد؟! شاید بهتر بود یه وبلاگ جدا برای علی می زدم ولی راستش حوصله اش رو ندارم. (رجوع شود به نوشته پایین)
البته سعی می کنم همه چیز رو با عکس و فیلم برای خودمون و علی ثبت کنم. ولی حالا یه چیزایی هم اینجا می نویسم دیگه!
تو هفته ای که گذشت علی چند تا کار جدید یاد گرفته:
- باسنش رو از زمین بلند می کنه (یکی نیست بگه آخه اینم نوشتن داره؟ دیگه مادرم و جوگیر!).
- وقتی پاهاش رو می گیرم یا یه جای سفت پیدا می کنه عقب عقب خودش رو روی زمین هل می ده و یه مسافت طولانی رو می تونه این طوری حرکت کنه.
- به پهلو می خوابه و برمی گرده (خسته نباشه واقعا)
- گاهی اگه خوب دقت کنی لابه لای کلمه های نامفهومش می تونی کلمه خیلی مهم "آغون" رو تشخیص بدی!
- وقتی باهاش حرف می زنم و قصه می گم و خب دقت می کنه و می خنده. ولی وقتی ازش می خوام یک کلمه ای رو بعد از من تکرار کنه قیافش خیلی بامزه می شه. یه چیزی بین تلاش برای حرف زدن و ذوق کردن و خجالت کشیدن!
- شماره پوشکش از دو به سه ارتقا پیدا کرده!
همینا رو یادمه فعلا. یه عکس هم برای خالی نبودن عریضه:
خیلی شبیه خودته مستانه جان .خداحفظش کنه عزیزم .ماشاءالله بهش.
بامزه لاحول ولا قوه الی بالله
سلام عزیزم
از نوشته های مادرانت و عکس خوردنی پسرت بسیار لذت بردم. خدا حفظش کنه. مطمئنم همه دوستات که مستانه رو با نوشته هاش و عشقش می شناسن هم از خوندن حالات ثمره این عشق لذت بردن. مرسی که ما رو با مادرانه هات سهیم می کنی همون طور که سهمیم عاشقانه هات می کردی و می کنی.
به به ...خوبه، بنویس.ماقدیمی هارومی بری به حس وحال قدیم وپسرک هامون که حالاباسوادهم هستن
mashala be pesare golet.to agaram javgir bashi ke kamelan hagh dari baz ham enghadr metanat va oftadegi dari ke to zoghe adam nemizaneh va vaghean bachedari ba hame sakhtihash padash dare be ghole englisia rewardinge hamin ye labkhandesh hame khastegie shabe ghablo az tanet darmiareh.khoda hefzetoun kone baraye ham
خیلی خوبه اتفاقا مامان مستانه جان!
من که دوست دارم این جور نوشته هاتو بخونم
عززززززززززززیزم. ماشالله پیشرفتش خیلی خوبه... میفهمم که دیدن تلاشش واسه ارتباط برقرار کردن چقدر واسه مادر دیدنی و ستودنی است... خدا حفظش کنه این پسر بانمک و شیریرن رو...
الهههههههههههی دلم براش غش رفت من عاشقه این نوشته هاتم
ببین از مدل تعویض پوشکتو حمام بردن و روغن و پودر زندنشم بنویسی من شخصا پاتم ماچ میکنم چون هیچ تجربه ای ندارم و بلد نیستم
یعنی بلعیدم این پستتو
اییییییییییییییییییی جان لپاشو بخورم خودمممممممم
سلام... چه بهتر که برای علی وبلاگ نزدی! مگه همینجا چشه؟!
من که کیف میکنم از کارای جدید علی کوچولو مینویسی
خدای من ... چه قدر ناز شده این پسر
سلام.
ماشالله به این شیر مرد
مستانه جون چند تا بوس و گاز یواش از لپاش بکن از طرف من
امیدوارم خستگی و بیحوصلگیت جاش رو با شادی . آرامش عوض کنه
اینهایی که می نویسی رو من خیلی دوست دارم مستانه .. حتی همون تغییر شماره پوشک .. و می تونم بفهمم هر تغییری در پسرت چقدر برات جذابه ..
خوشحال میشم اگر همچنان از این چیزها بنویسی عزیزم
خدا حفظش کنه
الهی بگردم همین چیزای بچه بامزه است دیگه....بنویس عزیزم ماهم دلمون براش ضعف میره.
ماشالا پسرت کپی برابر اصل خودته
عزیزم...
خب معلومه که لذت داره این اتفاقات... ما هم خوشمون میاد... خدا حفظش کنه
الهی من بگردم دورش چقدر خوردنیه مستانه جون هزار ماشالله چقدر داره شبیه خودت می شه خدا حفظش کنه در پناه خدا.
نازززززززززززی خوشگلم...مستانه این علی عجیب شبیه خودته...بخورم لپشو...اتفاقا این تجربیات میتونه به درد افرادی مثل من بخوره...بنویس تا ماهم یکم یاد بگیریم
الهی
بنویس ازش حتما :)
جااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان
چقدم شبیه توئه. جلالخالق!
خدا حفظش کنه. بگیر تا میخوره ماچش کن
مستانه جان هیچ می دونی این فندق ما با این کارهای به ظاهر ساده ،چه تجربیات با ارزشی رو داره کسب می کنه و چه مهارتهایی رو بدست میاره؟

به نظر من هر کودکی که بدنیا میاد یک قیلسوف به جهان هستی اضافه میشه .بقیش دست پدر ها و مادر هاست که چطوری این فیلسوف کوچیک رو آموزش بدن و اون رو شکوفا کنن.
بنویس همه رو با شوق می خونیمش.
وای وای چه نفسی شدههه بزنم به تخته
اینا خیلی هم جذابه
از تصور گفتن اغون کلی خندیدم
من واسه پسرم یه دفتر خاطره نوشتم البته حسابی با نقاشیهاش و هنر نمایی هاش قطور شد وقتی تقریباً کلاس چهارم شد ازم اجازه گرفت که بخونتش .انگاری شیرین ترین داستان رو میخوند آخه قهرمان کتاب بود و خوب اغلب موارد یه پیروزی بعد از یه دوره تلاش به دست آورده بود مثلاً تاتی تاتی کردن شده بودن راه رفتن...خوب حس قهرمان بودن حال میده دیگه
به جای اینکه بش بگی تکرار کن فقط باید باش حرف بزنی خود به خود یاد میگیره.خسته نباشی
سلاممممممم
چقد شبیه خودته پسر نازت.. عزیزمممممم
ey janam che gol pesari
ماشالا به این پسر
خیلی نازه، الهییییییییییییییییی


همه که گفتن شبیه خودته مستانه!!! پس حتما خیلی خوشگل و نازی
:* :*
آخی عزیزم...خدا حفظش کنه براتون
کلمه مهم آغون کلی خندوند منو....
خیلی هم قشنگه نوشتن از کارای کوچولو ...چه اسم نازی هم داره....
چهره ش ماشالا حسااابی مردونه س...
معلومه مامان خانومیشم با سلیقه س...چون نی نی بسیار خوشتیپه
ایشالا خدا حفظش کنه ! ایشالا دومادش کنی !